18:55 1401/04/11

به گزارش مفتاح-مریم ابراهیمی دینانی/ مادر ، نام مقدسی است. از آن جهت که خمیرمایه تشکیل یک شخصیت که مس تواند بسیار کابردی و تاثیرگذار برای یک انسان باشد ، را در دست دارد و با برنامه ریزی عاطفی و عقلانی می تواند همانگونه که گهواره را می چرخاند،چرخ یک مملکت را بچرخاند.
مادر ، همیشه نقش کلیدی و مهمی در تربیت پیشرفت یک انسان دارد و اگر چنانچه شخصی در لوای مهر مادر ، راه و رسم زندگی را بیاموزد، چه بسا نسلی را متحول کند.
یک مادر ، چگونه از یک فرزند معلول ،یک انسان بسیارتاثیرگذار ساخت.
سید محمد موسوی ، یکی از آن معلولانی بود که در سایه مهر مادر و‌تدبیر یک شیرزن ایرانی ، تبدیل به یک کارآفرین بزرگ شد و حالا هزاران شغل برای معلولان کشور ایجاد کرده است. و این همان مصداق، از دامن زن، مرد به معراج می رود است .

مادر سیدمحمد موسوی برای امید و قوت قلب دادن به پسرش، برای او لباس فاخر و مخصوصی دوخت و او را شاه کودکان نامید‌. سپس به او گفت: "تو شاه این بچه‌ها هستی و لازم نیست که از جایت بلند شوی. بازی بچه‌ها را تماشا کن. سر جایت بنشین و فکر کن."

خودش تعریف میکند:
مادرم گوشه ای نشست و از پارچه های ساتنی که در خانه بود یک شنل دوخت …
هیچ وقت فراموش نمی کنم، روزی لباسی بر تن من نمود که شبیه لباس پادشاهان بود و مرا بر روی صندلی در کوچه نشاند و گفت:
سهم تو دویدن و راه رفتن نیست، سهم تو فرمان دادن به بچه هاست. تو به آن ها بگو چگونه بازی کنند…
آن لحظه احساس خوبی داشتم و آرام شده بودم

این تدبیر و هوش در تربیت یک فرزند معلول که حالا نقشی کلیدی در اقتصاد کشور را دارند، فقط از مادرانی برمی آید که همه وجودشان عشق و‌دلسوزی است.عشقی که حالا چرخ یک اقتصاد را می چرخاند.

سیدمحمد موسوی متولد ۱۳۳۳ در شهر قزوین است. او در دوسالگی دچار بیماری فلج اطفال شد و با پیشرفت بیماری، توانایی حرکت خود را کاملاً از دست داد و فقط می‌توانست پلک‌هایش را تکان دهد.

موسوی به دلیل معلولیت در کودکی نمی‌توانست به‌قدر کافی تحرک کند یا با هم‌سن‌وسالان خود بازی ‌کند. او حتی از کودکان اطراف خود می‌خواست که زیاد بازی نکنند؛ چون او توانایی حرکت نداشت.
ولی در سایه عزت نفسی که مادر در رگ و پی او تزریق کرد ، تبدیل به یک کوه انرژی و امید ‌ انگیزه بخشی شد .

او زمانی که به فلسفه و هدف غایی زندگی خود و جایگاهش در عالم فکر کرد؛ متوجه شد که لبخند و رضایتمندی انسان‌ها و برقراری عدالت در جامعه به او انرژی می‌دهد و خوشحالش می‌کند. او خدمت‌رسانی خود به دیگران و به‌خصوص معلولان را، نه یک مبارزه و جسارت، بلکه وظیفه خود می‌داند.

سیدمحمد که درد معلول بودن را چشیده است ، اما وجودش پر از امید و‌انگیزه و عشق به شدن ها و‌ پیشرفت هاست، از افراد معلول حمایت می‌کند و به آن‌ها در کارخانه خود کار می‌دهد.
بدون این‌که رفتاری تبعیض‌آمیز با آن‌ها داشته باشد.

مدیرعامل شرکت فیروزه، از معلولانی که ازلحاظ حرکتی، بینایی، شنوایی و غیره مشکل داشتند و مسئولین مربوطه اقدامی برای اشتغال آن‌ها انجام ندادند، حمایت کرد و محیطی امن و آرام برای کارکردن آن‌ها فراهم کرد.

معلولانی که بارها در جاهای دیگر استخدام و اخراج شده بودند و شاید دیگر امیدی برای ادامه کار و زندگی نداشتند. موسوی این معلولان را زیر بال‌وپر خود گرفت و همه آن‌ها دعاگوی خوبی‌های او هستند‌‌‌.

یکی از کارمندان برند فیروز به نام علی‌اصغر پیری در آخرین روز کاری خود قبل از بازنشستگی با اشک و قلبی آکنده از محبت از همکاران خود خداحافظی کرد و با آن‌ها عکس یادگاری گرفت. او در حضور آقای موسوی گفت:
"واقعاً من از همین امروز که در شُرف خارج شدن از فیروز هستم، احساس دل‌تنگی می‌کنم! من را حلال کنید اگر در کار خود اشتباهی مرتکب شدم یا کوتاهی کردم."

همواره گفته اند و شنیده ایم که معلولیت، محدودیت نیست، حالا باید فراتر از اینها گفت. معلولیت می تواند بال هایی را باز کند که هزاران نفر زیر سایه اش نان بخورند. انگیزه بگیرند و انگیزه بدهند و روحیه اجتماعی و جمعی را بالا ببرند.

بد نیست که مادران سرزمینم، مادر سید محمد موسوی را ، الگوی تمام عیار یک تربیت انسانی و تاثیرگذار قرار بدهند، و حداقل حاصل دسترنج خود را با همین کلام زیبا و زیبنده و مهربانی مضاعف، به حد اعلای شکوفایی برسانند.

مطالب پیشنهادی