انقلاب فرهنگی منهای فرهنگ انقلابی! تأملی در تنگه احد مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی
***
همه دوستانی که در یکی دو دهه گذشته از توفیق اجباری همصحبتی با مدیران یقهسفید عرصه فرهنگ در جمهوری اسلامی برخوردار بودهاند با کلماتی نظیر کار علمی، کار کارشناسی، برنامهریزی استراتژیک، چشمانداز، پرهیز از شعارزدگی و … آشنایند و البته نتایج درخشان این ادبیات و گفتمان رایج در بسیاری مدیریتهای ریز و درشت فرهنگی را نیز بالعیان به نظاره نشستهاند. روزی در محضر یکی از همین مدیران معظم که فصل مشبعی در لزوم طرد افراطیها، کار کارشناسی و علمی و ترویج مباحث تئوریک داد سخن داده بود عرضه داشتم برای آنکه بدانید ما نیز اهل تاملات دقیق فلسفی و نازک اندیشیهای ظریف نظری هستیم پرسشی پیش مینهم تا به عنوان یک چالش تئوریک بنیانی مورد توجه قرار گیرد:”آیا مدیران پرشیاسوار جردننشین مایل یا قادر به تحقق اهداف انقلاب مستضعفان و آرمانهای اسلام پابرهنگان هستند؟”
***
آیا چنین پرسشی یک شعار افراطی است یا یک سوال تئوریک؟
***
تناقض در اینجاست که این دوستان با همین شعارهای افراطی و غیرعلمی و غیرکارشناسی و صدها هزار خونی که به پایش ریخته شدهاست روی کار آمده و مناصب خدمت را به چنگ و دندان گرفتهاند و حالا یادشان افتاده که چقدر عباراتی مثل “اسلام پابرهنگان” و “گرسنگان مغضوب قدرت و پول” افراطی، شعاری، غیرعلمی، غیرکارشناسی، سطحی و… است. این مدیران سوار بر اتومبیلهای آخرین مدل در خیابانهای جمهوری اسلامی و در حالیکه گرسنگان پاپتی انگشت به دهان، برهنگیشان را از بدیهیترین ارزشهای مدیریتی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی نظاره میکنند از این جلسه به آن جلسه میروند و از لزوم کار عمقی، مقابله با افراطیگری، برنامهریزی استراتژیک و… داد سخن میدهند. باید سالها و سالها با این جماعت دمخور بوده باشید تا پس از بارها و بارها دور خوردن، شگردهایشان را در مهار فرهنگ انقلابیِ انقلاب اسلامی و تبدیل انرژی متراکم در پیام آرمانی انقلاب به سوخت اسبهای بیبخار عالم سیاست و قدرت دریابید.
***
وقتی که پای صحبت این حضرات مینشینی با آنچنان ظرافت زمختی محتوای انقلاب را از پوستش جدا میکنند و آن چنان تفسیر روزآمد، مدرن، خوشقیافه و دلچسبی از انقلابی بودن ارائه میکنند که دست آخر انقلابی بودن بر هر چیزی دلالت میکند جز انقلابی بودن!
***
از نگاه اینان نه جنگ فقر و غنایی وجود دارد نه امام خمینیِ منادی اسلام پابرهنگان است، نه انقلاب اسلامیِ حاصلِ فداکاری مستضعفان و نه نظام جمهوری اسلامی عهدهدار رفع اختلاف طبقاتی و مبارزه با سرمایهداری و تکاثر. و تا دلتان بخواهد برای آنکه ادبیات خشن، غیرعلمی، شعاری و افراطی امام خمینی که به بهترین وجه در پیام ایشان به هنرمندان(۳۱/۶/۶۷) جلوه کرده است تلطیف و تعدیل شود “کلمهها و ترکیبهای”تازه ابداع کردهاند: انقلاب اسلامی پاسخی است به مدرنیته و جمهوری اسلامی، نظامی است برآمده از آزادیخواهی یا معنویتجویی و امام خمینی(ره) یکی از نخبگان و فرهیختگان تفکر شیعی است که مهمترین شاخصهایش مبارزه با استبداد یا غربزدگی بوده است. او هم کسی است در ردیف بزرگوارانی همچون مرحوم علامه طباطبایی یا میرزای نائینی یا نراقی یا… .
***
در نگاه اینان حرفهای پنجاه و هفتی نشانه ارتجاع، کهنگی، بهروزنبودن، شعارزدگی، افراطیگری، بیتجربگی و… است و در همان حال حرفهای پنجاه و ششی نشانه پختگی، اعتدال، معقولیت، کارشناسی و… . مهمترین خاطرهای که از انقلاب اسلامی دارند جابهجایی قدرت است و سوار شدن بر اسب مراد.
***
از کمترین چیزهایی که در مورد فرهنگ انقلاب اسلامی میتوان گفت این است که یک فرهنگ انقلابی است. شاخصهای فرهنگ انقلابی چیست؟ و مدیریتهای بخشهای مختلف فرهنگی کشور چقدر تجلیگاه این شاخصها هستند؟
***
در نگاه اینان، انقلاب را باید با قیافه حق به جانب و با انواع شگردهای مدیریتی و فلسفی و… طوری تفسیر کرد که کوچکترین روزنهای برای تفسیر انقلابیِ انقلاب و اسلام باقی نماند. در نگاه بسیاری این حضرات، مدیریت فرهنگی یعنی “پهلبد به اضافه ته ریش”(۱).
***
استراتژی دقیق این مدیران در مواجهه با نیروهای فرهنگی انقلاب (که همان نیروهای انقلابی فرهنگ هستند) استراتژی خوف و رجا یا کجدار و مریز است. برطبق این راهبرد، نیروهای انقلاب را باید بین شب و روز نگاه داشت. نه آن قدر قدرت بیابند و امیدوار شوند که بتوانند مستقلاً و بدون اتکا یا اجازه از باندهای سیاسی و اصحاب قدرت تاثیری معتنابه بر تودهها بگذارند و نه آن قدر ناامید و خسته شوند که افسار پاره کنند و بر زمره زور و تزویر بشورند.
***
قیف مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی که گردانها را به گروهان و گروهانها را به دسته و دستهها را به نفر تبدیل میکند(دیالوگ دردمندانه حاجکاظم را یادتان هست؟) در طی سالیان به فرمولهای پیچیده و گاه سادهای دست یافته است که با آن آهن را هم خرد میکند؛ همان آهنی که ” فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ”(۲) است و ادامه “لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ”. این مدیریت در جست و جوی نوعی انقلاب فرهنگی منهای فرهنگ انقلابی است و این تناقضی است که بسیاری از دستگاههای فرهنگی جمهوری اسلامی را به خود دچار کرده و هر روز فرصتها و منابع بیشتری را ضایع میکند.
***
فرهنگ انقلابی هم هدف و هم مسیر انقلاب فرهنگی است و با انکار و طرد و لعن آن به زبانهای مختلف اتفاقی بیش از آنچه تاکنون روی داده رخ نخواهد نمود. فرهنگ انقلابی بر خلاف تصویرهای دروغین و تفسیرهای سترونگری که از آن ارائه میشود تا منافع اهالی قدرت را تضمین و تامین کند بسیار لطیفتر، مهربانانهتر، معقولتر، معتدلتر، معنویتر، آسمانیتر و زمینیتر از همه ورژنهای فرهنگ قلابی ماهیگیرانی است که بر ساحل سیاست خزف قدرت صید میکنند. فرهنگ انقلابی با تبسم و لبخند و آرامش نه تنها به نظاره فقر و فساد و تبعیض نمینشیند بلکه پرده از چهره کریه و خشن و جنایتبار چنین لبخندهایی کنار میزند. فرهنگ انقلابی، آرامش در حضور ظلم و قرار در برابر “کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم”(۳) را نه نشانه فرهیختگی و اعتدال و عقل و علم و کارشناسی و … که قرینهای بر فساد و فسق میداند چرا که در قاموس فرهنگ انقلابی “اخذالله علی العلماء ان لا یقاروا” و آگاهان و فرهیختگان بیقرارانند و هر چه فرهیختهتر بیقرارتر. در کدامیک از دستگاههای فکری و فرهنگی کشور، استراتژی “بیقراری در برابر کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم” در دستور کار است؟
***
میگویند فرهنگ انقلابی فرهنگ سفارشی است و از سفارش و دستور و بخشنامه فرهنگ در نمیآید و نگاه ابزاری به فرهنگ جواب نمیدهد. آیا پمپاژ محصولات هالیوود و بالیوود و کن و سولقان و … به جامعه ایرانی نیز از همین نگاه و رویکرد سرچشمه گرفتهاست؟ چگونه است که فرهنگ به هر ایدئولوژی و مرام و مدیر و مالک و باند و شرکت و گروه و غیرهای میتواند سرویس بدهد و چون نوبت به مبنای انقلاب و نظام اسلامی یعنی اسلام انقلابی میرسد آسمان میتپد و دهها نظریه دقیق آکادمیک در نقد فرهنگ سفارشی به میدان میآید؟ از سامسونگ و الجی تا کمیته امداد، تا کاخ سفید، تا وزارت نیرو، تا سازمان صنایع دستی، تا فمینیستها، تا انجمن حجتیه، تا لیبرالها، تا روابط عمومی مرکز فرش ایران، تا ستاد مبارزه با مواد مخدر، تا نیروی انتظامی، تا یونیسف و فائو، تا ستاد اقامه نماز و …. همه و همه میتوانند از کارگردانهای درجه یک سینما، تا داستاننویسهای تازهکار شهرستانی، تا محققان و پژوهشگران مبرز حوزه و دانشگاه، تا گرافیستهای آتلیههای پایتخت، تا خانمجلسهایهای همایشهای زنانه، تا روزنامهنگارهای مدرن و سنتی و غیره و غیره را به خدمت بگیرند و سفارش بدهند و حاصل کار هم به قول خودشان، آثار ماندگار، درخشان، تحسینبرانگیز، مؤثر، فرهنگساز و… از کار دربیاید، اما سخن از پیام امام(ره) به هنرمندان که به میان میآید چهرهها درهم میرود و ابروها به منتهاالیه پیشانی نزدیک میشود و درددلهای مدیریت فرهنگی آغاز میشود که “ای آقا! نیستید ببینید ما از دست یک مشت آدم سطحینگر ِ ظاهربین با این نگاههای ابزاریشان به فرهنگ و هنر و… چه میکشیم. نمیشناسند آقا! نمیدانند! فکر میکنند کار فرهنگی به همین آسانی است. پیچیدگیهای مقوله فرهنگ را درک نمیکنند. لوازمش را نمیدانند. حالا حضرت امام یک چیزی فرمودهاند. باید دید مقدمهاش چیست. مؤخرهاش چیست. اصلاً مگر آرمانهای امام در همه حوزهها محقق شده که شما انتظار دارید توی این حوزه هم شده باشد؟ البته قبول دارم. باید کار کرد. کار جدی. قوی. وسیع. در مورد همین پیام امام ده تا سمینار هم گذاشته بشود کم است. اینقدر این پیام جای کار دارد! باید تعاریف دربیاید. معانی مشخص بشود. بهروز بشود. نظرات مختلف مطرح بشود. جمعبندی بشود. در کمیسیونهای تخصصی راهبردی بشود. کاربردی بشود. آقا مقوله فرهنگ، پیچیده است. ظریف است. لطیف است. ببخشید یک لحظه. خانم منشی شماره سامسونگ را بگیرید ببینید چک سوم را کِی میدهند؟ فیلمشان نمیرسد ها! بله عرض میکردم. مقوله فرهنگ پیچیده است، ظریف است، نباید مثل کمونیستها دنبال یک فرهنگ سفارشی مصنوعی ابزاری باشیم.”
***
از کمترین چیزهایی که درمورد فرهنگ انقلاب اسلامی میتوان گفت این است که یک فرهنگ انقلابی است. شاخصهای فرهنگ انقلابی چیست؟ و مدیریتهای بخشهای مختلف فرهنگی کشور چقدر تجلیگاه این شاخصها هستند؟ و اگر نیستند چرا و چگونه مدیریت فرهنگ انقلاب را به دست گرفتهاند؟
* این سرمقاله یکی از بهانه های اخراج تحریریه چهارم سوره از حوزه هنری بود.
۱) مهرداد پَهْلبُد (با نام پیشین عزتالله مینباشیان)، وزیر فرهنگ و هنر ایران در دوران پهلوی(از۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷)
۲) سورهی الحدید، بخشی از آیهی۲۵؛ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است!»
۳) خطبه ۳ :از خطبههاى آن حضرت است معروف به شقشقیّه