چند روز قبل از انتشار این خبر, یکی از همکاران قدیمی که یکی دوسال هست ندیدمش, تماس گرفت و گفت: هنوز کار پرستاری انجام میدی؟! ابراهیم یزدی رو میشناسی که !! از اقوام ماست سرطان داره, تو ترکیه بستری هست و دخترش که ساکن آمریکاست قراره باباشو منتقل کنه ایران, دنبال پرستار مطمئن میگردن که شرایط خاص باباشو درک کنه و از این حرفا ... گفتم خدا شفا بده, کمکی از دستم بر بیاد دریغ نداریم.
که سر انجام خبر فوتشون رو شنیدیم, قرار بوده برا درمان بره آمریکا که گویا بهش ویزا ندادن! و در ترکیه جهت مداوا موند.

دقیق یادم نیست, سالهای بعد از حوادث ۸۸ بود سال ۹۰ یا شاید ۹۱, آنموقع در CCU بیمارستان پارس کار میکردم, با یک تیم محافظ و نگهبان بدلیل مشکلات قلبی از زندان اوین منتقل شده بود بیمارستان پارس, یادم نیست این پیرمرد رو برای چه گرفته بودندش! خیلی مدافع جدی موسوی هم نبود, جایی ازش خونده بودم که اگر موسوی رئیس جمهور میشد بدبخت میشدیم! از عوارض فتنه هست دیگه! حق و باطل قرو قاطی میشه آدم سیاسی و زیر ذره‌بینی مثل ایشون هم ممکنه یکجا یک حرفی زده باشه و پاش گیر بیفته, بگذریم...
برادرش دندانپزشک بیمارستان ما بود. آنژیو شد و کاندید CABG
( جراحی قلب باز), بطور معمول فرآیند درمان زندانیان سیاسی رو طوری پیش میبردند که کمی طولانی تر بشه و بیمار بیشتر بیرون بمونه, چون شرایط ملاقات برای خانواده و دوستان و آشنایان در بیمارستان قطعا راحت تره تا زندان, و این اتفاق برای ایشان بیشتر هم شد بگمانم یکی دو ماه طول کشید تا مرخص شد.
پیرمرد سیاست خوشرو بود و مهربان, اغلب با مطالعه سرش رو گرم میکرد, نماز اول وقتش براه بود و تقید داشت بعد از نمازش حتما چند صفحه قرآن بخواند.
 از علاقمندان مطالعه تاریخ معاصر هستم, مطالعات جسته گریخته ای هم دولت موقت داشتم و سوالهای بسیار, حالا در چند قدمی من و زیر نظر من بعنوان پرستار بخش ویژه که باید مرتب علائم حیاتی و ریتم قلبش رو چک میکردم مردی بود که بخش مهمی از تاریخ انقلاب حول ایشان و حزبش شکل گرفته بود. چند بار خواستم صمیمی تر بشم و سر صحبت رو با ایشان باز کنم که نشد. فضا سنگین بود, نگهبان داشت و رفت و آمد هم به اتاقش زیاد بود, و مهمتر از اون اقتضاء حرفه ما هم ایجاب میکنه حریم خصوصی بیمار حفظ بشه...
 یک روز که احساس کردم سر حال تره برای گرفتن فشار رفته بودم اتاقش تا کاف فشار سنج رو بستم و دکمه فشار دستگاه رو زدم بهش گفتم اجازه هست یه سوال بپرسم؟! گفت: بله, لبخندی زد و گفت البته بشرطی که سخت نباشه!
خداییش سوال من هم سوال سختی بود!
ازش پرسیدم: امام که رفته بود قم, توی اون شش ماه اول پیروزی انقلاب که حکومت دست شما بود چکار کردید که امام احساس خطر کرد و نظرش راجع به حکومت عوض شد و برگشت تهران؟!
جا خورد یک لحظه,پرستار و از این سوالها! مکث کوتاهی توام با اخم ریزی کرد و گفت: اینجور سوالها رو جواب نمیدم!
ایشان پس از عمل قلب باز صحیح و سالم از بیمارستان ترخیص شد و بعدش هم بگمانم عفو شد و زندان نرفت. ایام عید نوروز و سال جدید بود و به همه بچه‌های بخش کتابی راجع به تاریخ نوروز و یک کتابی هم که خودش نوشته بود بنام بیماریهای قلب آدمی هدیه داد.
قهرمان سازی الکی یکی از آفت های فرهنگ ما ایرانی هاست, سیاستمدارانی که بعد از مدتی که در راس قدرت بودن و سپس از حکومت رانده میشوند و در جایگاه اپوزیسیون قرار میگیرند برای عده ای به یکباره قهرمان میشوند و این باعث میشه که عملکرد آنها در مقطعی که حکومت میکردند بدرستی نقد نشود, به یک مثال بسنده میکنم, در زمان دولت موقت که همین مرحوم یزدی وزیر خارجه و معاون نخست وزیر بازرگان بود قراردادی که شاه با آمریکا بسته بود برای خرید جنگنده F16 یکطرفه لغو میشه و بیش از ۱۰ میلیارد دلار خسارت به نیروی هوایی ارتش و ایران تحمیل میشه جالب تر آنکه با وجود احتمال وقوع جنگ با عراق که دولتمردان, بخصوص همین جناب یزدی از آن مطلع بودند قصد داشتن که جنگنده‌های F14 که در جنگ تحمیلی عصای دست ما شد را هم به آمریکا پس بدهند که با مخالف شورای انقلاب منتفی شد, برید تاریخ را بررسی کنید ببینید چندین مورد از این اقدامات عجیب غریب مشکوک همین حضرات ملی انجام دادن! برید ببینید چه چوبهایی لاچرخ انقلابی کردند که با بحرانهای جنگ و تحریم دست و پنجه نرم میکرد, بیخود نبود که امام با آنهمه مناعت طبع و بزرگمنشی در سال ۶۷ نهضت آزادی را منحل و عملکردش را غیرقانونی خواند.
یادداشت از :حجت الله عدالت پناه(مستندساز)

مطالب پیشنهادی