16:51 1402/03/07

به گزارش مفتاح، مریم ابراهیمی دینانی / گاهی حرف ها، خشونت است که می پراکنیم و مردم را عصبانی تر میکنیم،خاصه جوانان را که در تلاش رسیدن به یک زندگی معقول و حداقلی ناکام مانده اند.
چندی پیش سید مصطفی میرسلیم ، در مناظره تلویزیونی، لندکروز را برابر با ۲۰۶ دانست.
در حالی رشید کوچی نماینده مجلس صنعت خودروسازی را به لگن سازی تشبیه کرده است، میرسلیم از صنعت خودروسازی کشور دفاع کرده می گوید، "فرقی بین لندکروز و ۲۰۶ وجود ندارد" و واردات خودروی دست دوم واویلا است.
چندی قبل تر هم ، وی در خصوص فیلتر اینستاگرام گفته بود ، نظر مردم مهم نیست و باید صد درصد فیلتر شود ، اما چنان نگاه ارباب رعیتی به میلیون نیاز ایرانی ، به دور از کرامت انسانی است.
صنعت خودروسازی، به یک بلای خانمانسوز تبدیل شده است.جوانان حسرت داشتن یک خودروی معقول و با کیفیت را می‌خورند و حالا میرسلیم با توهین به شعور یک ملت همیشه وفادار، تفاوتی بین لندکروز و ۲۰۶ قائل نمی‌شود.
مدتی قبل هم در خصوص فیلتر اینستاگرام گفته بود نظر مردم مهم نیست و باید صد درصد فیلتر شود !
چنین تفکرات ارباب رعیتی در وجود یک مسئول کم نیست‌.و کم نیستند مسوولانی که چون میرسلیم ، با خشونت کلامی میلیون ها ایرانی در حسرت یک زندگی با کیفیت را می آزارد!!
تزریق خشونت به جامعه گویا راحت شده و کسی هم نیست جلوی آن را بگیرد .اینکه مسولی در یک تریبون ملی ، تفاوتی بین لندکروز و ۲۰۶ ، قائل نشود، یعنی ترویج خشونت بین جواناني که داشتن یک زندگی نرمال، را حق مسلم خود می دانند!
خشونت در سطح کلان خطرناک است.
اگر جامعه دچار حقارت شده باشد خشونت، وسیع می‌شود و از سوی افراد زیادی در سطوح مختلف بروز می‌کند.
جوانی که نتواند یک خودروی معقول و ایمن خریداری کند و مدام سطح زندگی خود را با کشورهای حوزه خلیج فارس ' که از قضا نفت و گاز کمتری نسبت به کشور ما دارند، مقایسه کند، دچار یک نوع خشم خاموش میشود که با توجه به دیگر جنبه های تورم و بی کیفیت شدن زندگی ، جایی غیرمعقول بروز می‌کند و به خیابان میکشد.
وقتی مسئولی به جای این‌که نواقص کار خودش را ببیند و عیب را در درون خود جست‌و‌جو کند، به‌دنبال یک عامل بیرونی است و دیگران را مدام مقصر جلوه می‌دهد و به نوعی می‌خواهد همه را کنترل کند، یعنی از همین فرهنگ پیروی می‌کند.
چرا باید شکاف بین مردم و مسوولان ، چه به لحاظ اقتصادی و چه جایگاه اجتماعی آنقدر زیاد باشد که دلار 50هزار تومانی بر روی زندگی عادی مردم آنقدر تلخ اثر بگذارد اما صدایی از دولتمردان درنیاید و یا خودرو که یک کالای مصرفی است ، تبدیل شود به کالای لوکس، دست آخر هم یک تفکر میرسلیمی، بگوید نظر مردم مهم نیست؟
چند میرسلیم در بدنه دولت و مجلس وجود دارد که قائل به سیستم ارباب رعیتی است و مردم را حتی از حق داشتن اعتراض و مطالبه هم منع می‌کند!!
و وقتی مطالبه خاموش شود، امید می میرد و خشم و فریاد ، شعله می کشد .
اصلا واژه امید در این مملکت و در بین مسوولانی که اکثرا میانسال هستند و گویا درکی از جوانگرایی و آرزوهای جوانان ندارند، چگونه معنا میشود ؟
چند پیر سالخورده و بازنشسته، حاضر است صندلی اش را به یک جوان بدهد تا امید را در دل او زنده نگه دارد و کمک کند تا چرخ مملکت همزمان با چرخ زندگی و رویای یک جوان بچرخد ؟
اصلی ترین محرک یک جوان "کار و شغل" است. چند جوان بیکار داریم و یا اگر صاحب شغل است، با کرامت انسانی اش تطابق دارد ؟ چند جوان در حسرت داشتن مسکن و ماشین هستند آن هم در یک کشور بسیار ثروتمند.
کم کاری و بی اهمیتی دولتمردان به رفاه اقتصادی و اجتماعی، تنها جنبه ظاهری ندارد‌.همانگونه که می بینیم، کرامت انسانی هم از بین می رود و اخلاقیاتی ایجاد میکند که شاید سالها ، زمان ببرد تا بتوانیم لکه سیاهش را از روی فرهنگ مان پاک کنیم. مثل یک روغن چرکین بر سطح زلال روح و کرامت انسانی.

مملکت دچار شعارزدگی شده و تنها با حرف درمانی، انتظار کاهش تورم و رونق اقتصادی داریم‌.
دولتمردان مدتی است داد می زنند که زندگی مردم را به مذاکرات با آمریکا گره نخواهد زد و بند ناف ارتباط اقتصاد ایران با دلار را بریده است اما عملا می بینیم که با هر خبر برجامی دلار هم بالا و پایین می شود. اما ریال عربستان سر جایش محکم و قرص ایستاده است و کوه اگر بلرزد ریال عربستان نمی لرزد.
آنچه به عربستان سعودی استقلال سیاسی بخشیده اقتصاد قوی است نه شعار و آنچه که استقلال ما را در میدان عمل خدشه دار کرده است همین اقتصاد ضعیف است.
ما حتی از چینی ها یاد نگرفتیم که بی سروصدا به آبادی دنیایمان بپردازیم.
اقتصاد قوی که داشته باشی سیاستت هم استقلال بیشتری دارد و مردمت هم به فضیلت آراسته اند و هم از دولت رضایت دارند.
مردم دیگر از شعار خسته شدند و نیازمند تدبیر اساسی در امور هستند .

مطالب پیشنهادی