به گزارش مفتاح, اوایل سال 95 بود که نمایندگان خانه ملت با نگاهی به دور و بر خود متوجه شدند, اکثر قریب به اتفاق رؤسا, مدیران و کارکنان وزارتخانه ها، مؤسسات دولتی، مؤسسات یا نهادهای عمومی غیردولتی، شرکت های دولتی و کلیه دستگاه هایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر و یا تصریح نام است از قبیل شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی، بانکها و بیمه‌های دولتی و در کل دستگاه اجرایی, متشکل از افراد بازنشسته است که علیرغم بازنشستگی باز بر میز و دم و دستگاه خود مستقرند و دل کندن از میز مدیریتی سخت و جانکاه  است برای آنان.

نمایندگان مجلس دیدند سربازان امام خمینی (ره) که روزی در گهواره بودند و بسیاری از آنان البته آن زمان در بحبوحه نوجوانی و جوانی جان خود را بر کف نهادند و پیشاپیش جبهه در خط مقدم  به دفاع و رزم برای ایران پرداختند و شهید شدند, اما باقی مانده نسل آنان اینک جوانان برومندی شدند که علیرغم آزمایشات متعدد که بر روی آنان انجام شد از قبیل تغییر متعدد سیستمهای آموزشی و کمبود امکانات و بحران جنگ و پس از آن سامان گیری کشور از آن وقایع پر تلاطم, باز پس از این همه فشار خوب قوام آمدند و پخته شدند. جوانان دهه شصتی مصداقی از آنانند. البته که آنها کم کم در حال پشت سر گذاردن دوران جوانی خود هستند اما الحق و الانصاف آنان که خود را سر سفره انقلاب سهم دار می دانستند مجالی به علم و تخصص و توانایی شان در مدیریت و اداره کشور نمی دادند و کماکان نمی دهند.

و  این مطلعی بود بر به فکر فرورفتن نمایندگان مردم در صحن علنی بهارستان که تصمیم به وضع قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان گرفتند. اراده کردند اما در عمل که بند بند پیش آمدند دیدند نمی شود که بازنشستگان را یکهو بگذارند کنار و اداره کشور را به یک سری جوان متخصص بدون پارتی و رانت و رابطه بازی داد؟ البته که در اداره کشور مسیری مختص به خودمان در پیش گرفته ایم و جوامع توسعه یافته باید آن اصول مدیریتی شان را بگذارند کنار و دو زانو بیایند بنشینند در محضر مدیران ما تا آموزششان دهند که چطور می شود علایق و سلایق را بر علم و طرق علمی ارجح دانست و  مدیریت کرد؟

از طرفی صدای بازنشستگان دولتی درآمد که: «ما بودیم چنان کردیم و چنان... بازنشستگی برای ما مرگ ماست و مگر می شود دل کندن از میز.

اگر ما بخواهیم دل بکنیم از خدمت, میز ریاست نمی خواهد...»

این شد که البته نه به میل خود بلکه بالاجبار استثناهایی بر آن افزودند. بنابراین افزودند: بودن در سمت های زیر علی رغم بازنشسته بودن مجاز است: رؤسای سه قوه, معاون اول رئیس جمهور، نواب رئیس مجلس شورای اسلامی و اعضا شورای نگهبان, وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و معاونین رئیس جمهور.

بعد از آن نیز مصوب کردند: به‌کارگیری بازنشستگان در نیروهای مسلح با مجوز فرمانده معظم کل قوا مجاز است. بعد از آن نیز سهمی برای بازنشستگان وزارت اطلاعات قائل شدند و جانبازان بالای ۵۰ درصد، آزادگان بالای سه سال اسارت و فرزندان شهدا را از شمول این قانون مستثنی دانستند. اما پس از آن گفتند: نمی شود که بازنشسته باشد اما سالهای بازنشستگی را در کنار عهد و عیال بگذراند پس مقرر کردند: دستگاههای موضوع این قانون در صورت لزوم می‌توانند از خدمات بازنشستگان متخصص با مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر به صورت پاره‌وقت و ساعتی استفاده کنند. اما به اندازه یک سوم کارمندان اداری, البته حقوقشان نیز می بایست به همین نسبت تعیین شود. پس از آن فرصت 60 روزه دادند تا دستگاههای متبوع, بازنشستگان محترم را از دستگاه منتزع و جدا کنند و تسویه حساب به عمل آید.

در تبصره 3 این ماده مشاهده می شود که «افراد مذکور نیز باید ظرف مهلت قانونی مقرر، سِمَت و پُست خود را ترک کنند. پرداخت هرگونه وجهی پس از این مهلت از هر محل و تحت هر عنوان در حکم تصرف غیرقانونی در اموال دولتی است.» اما سوال این جاست چگونه می شود هنوز برخی از مدیران بازنشسته بر مسند خود نشسته و آب هم از آب تکان نمی خورد؟

مدیر کل ارشاد اصفهان هم لابد دلیلی داشته و خود می داند اگر بی دلیل خدمتش ادامه دار شود, در حکم متصرف قانونی و حامل عنوان جرم است. یا از طرفی در سال گذشته شهردار حقوق دان اصفهان عنوان کرد: هیچ یک از مدیران ما بازنشسته نیستند. البته منظور شهردار نه آن بود که واقعا هیچ کدام بازنشسته نیستند بلکه منظور آن بود که مدیران شهرداری اصفهان قدم به عرصه پیری گذاشته اند اما هر کدام راه فراری یافتند تا در جرگه بازنشستگان قرار نگیرند. امسال اما شهردار جناب قدرت الله خان نوروزی عنوان نمودند که «یادتونه گفتم  16 هزار و صد و پنجاه نیرو در شهرداری اصفهان داشتیم؟  600 نفر آنان بازنشسته شدند و رفتند. معنی نداره کسی 50 سال -60 سال - 40 سال در آن جا (شهرداری) بماند؟ وقتی وقت بازنشستگی می رسد باید برود.»

به گفته حضرت مستطاب شهردار بسته تشویقی دادند تا هر که دوست دارد زودتر بازنشسته شود و امتیاز اختصاصی نصیبشان گردد. کاش این جملات گهربار شهردار در مورد مدیرانشان نیز مصداق می یافت و صرفاً در مورد کارکنان نبود. خدا کند شهردار برای مدیرانش نیز بسته تشویقی قرار می داد تا زودتر می رفتند و جایگزین آنها مدیران جوان متخصص کاربلد بدون رابطه و بند پ می آمدند. شاید اوضاع شهر سر و سامان بیشتری می یافت. که البته اگر پیران با تجربه کنار می نشستند و صرف تجربه خود را در اختیار جمعیت جوان متخصص می نهادند, و سالهای واپسین را لختی به استراحت و گشت و گذار و بودن در خدمت خانواده می پرداختند لطف بزرگی بر مردم و ایران می نمودند.

شاید که تعداد این جوانان جویای مهاجرت و فرار مغزها کم می شد و این معضل بزرگ شبه دمل برای آینده این مرز و بوم قدری تسکین می یافت و پشیمانی بزرگ به بار نمی آمد.

البته که شأن مردم ایران بالاتر از آن بود که پس از چهل سال انقلاب هنوز می بایست نگران معیشت و فردایشان باشند. توسعه این مملکت آرمانی بود که چند ده هزار نفر جوان و پیر و زن و مرد و کودک کشته شدند تا ایران همیشه سبز بماند.

متن قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان در:

18164_646 (1)

مطالب پیشنهادی