به گزارش مفتاح- مریم ابراهیمی دینانی / حضرت زینب سلام الله علیها، امتداد امام حسین (ع) بود .
او یک زن بود و فرای مادر بودن و یا خواهر بودن ، یک مبارز خستگی ناپذیر بود که در برابر وحشی گری عده ای خودفروخته ، به مبارزه پرداخت و دست از روشنگری برنداشت .
او حق مطلب را ادا میکرد . حق گو بود و حق جو .
او یک الگوی نمونه تمدن ساز بود. در دل حوادث حضور داشت نه در پستو و امتداد راه حق برادر مظلومش بود .
زن های همطراز حضرت زینب، حقوق زن و کودک را می شناسند . کلا حق را می شناسد و حامی مردانی است که به خاطر حق و حقیقت ، سرهایشان بالای نیزه رفت . چنین زنی ، مشعل عدالت را در دست میگیرد و محکم و استوار راهی را روشن میدارد که مردانی آزاده ، با خون حفظ شان کرده بودند.
وظیفه این زن ، جدای مادری و همسری است . او یک انسان مسوولیت پذیر و سیاسی است و سیاسی می ماند.
او پیام رسان کربلاست . یک خبرنگار .یک وقایع نگار . یک حامی رسالت . رسالتی که نگذاشت در طی قرن ها ، آنچه از حقیقت و واقعیت در خاک و خون غلتید خاموش شود و سینه به سینه چرخید تا بار عظیم امانتش را حفظ و به نسل های بعد منتقل کند.
حَذلَم بن بشیر، راوی حادثه کربلا دو ویژگی برای حضرت زینب(س) بر میشمارد و میگوید: «وَ رَأَيْتُ زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(ع) وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع)؛ زینب دختر علی(ع) را دیدم و زنی با این شدت حیا را ندیده بودم که سخنورتر از او باشد؛ گویا از زبان امیرالمؤمنین(ع) سخن جاری میساخت».
راوی با شنیدن خطبهخوانی حضرت زینب(س) به یاد خطبههای پدرش، امیرالمؤمنین(ع) در کوفه میافتد و گویی ندای حیدری را میشنود که از حنجر دخترش خارج میشود و بیجهت نیست که این دختر را «زینب»، یعنی زینت پدر نام نهادهاند.
حضرت زینب(س) هم در حیا و عفاف و هم در سخنوری، سرآمد زنان زمان بود و این دو گوهر و هنر را از پدر و مادر خود به ارث برده بود. آن حضرت که تا آن زمان زنی مجلله و پردهنشین بود و کسی صورت و قامت او را ندیده بود، به حسب شرایط زمانه مجبور شد به صورت موقت از پردهنشینی درآید و همچون مادرش حضرت زهرا(س) زبان گویای اسلام شود و در نقش پیامآور صحرای کربلا، ادای نقش کند.
روی سخن حضرت زینب(س) در کوفه با کوفیان بود و آنان را با عبارت «أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ» خطاب کرد. آن حضرت در جمع عمومی مردم، با حاکم خودکامه کوفه یا امرای لشکر ابنزیاد و مزدوران او کاری نداشت؛ بلکه مستقیم با خود مردم سخن گفت و آنان را خطاب و عتاب کرد؛ بر خلاف امام سجاد(ع) که در شام روی سخن خود را متوجه یزید کرد و او را خطاب و عتاب نمود. این امر حاکی از شناخت و رعایت مقتضیات زمان و مکان توسط اهلبیت: است؛ زیرا بیشتر مردم اهل کوفه، از دوستان بیعتشکن امام حسین(ع) بودند که به یاری حضرت نشتافته بودند و یا در جنگ علیه آن حضرت وارد شده بودند و دستکم سیاهی لشکر ابنزیاد شده بودند. بنابراین سزاوار عتاب و خطاب بودند.
زینب(س) در ادامه خطبه، شخصیت کوفیان را تحلیل کرد و برخی نقاط ضعف آنان را برایشان اینچنین برشمرد:
أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ خَوَّارُونَ فِي اللِّقَاءِ عَاجِزُونَ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاكِثُونَ لِلْبَيْعَةِ مُضَيِّعُونَ لِلذِّمَّةِ، فَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ؛ هان، آیا در شما چیزی جز لافزنی و آلودگی به عیب و دشمنی است؟! در برخورد با دشمن ضعیف و از جهاد با دشمنان، ناتوان و بیعتشکن و تباهکننده عهد هستید. پس بد چیزی برای خودتان پیش فرستادهاید که خداوند بر شما خشم گرفته و در عذاب جاودانهاید.
حضرت زینب، در مکتب پدر و مادر و هم دوش برادرانی رشد یافت که فرای جنسیت ، به مشارکت انسانی در مدار حق گویی و حق مداری پایبند بودند .
چنین مکتب آزاده ای ، چهارده قرن است الگوی زنان و مردان آزاده است و علم شان تا ابد برافراشته خواهد بود .
چنان بلیغ و فصیح و بی پروا ، که وقتی بر منبر برود ، بگویند گویی علی(ع)، بر منبر رفته است .