جوابی برای منتقدان سرود سلام فرمانده باید شاد باشی نه به هر قیمتی
به گزارش مفتاح_ منیره فهامی/ دیروز به او گفته بودند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی ؛یاد گرفته بود باید آقایش جنتلمن باشد. آقایی که 15،10،5سال و یا شاید بیشتر تازه باید به او فکر میکرد.
گفته بودند؛ بایدشاد باشی به هر قیمتی. سرگرمیاش بازی آدمکشی شدهبود. هرچه بیشتر در بازی مجازی آدم میکشت به مرحله بالاتر میرفت. آدم بکش تا پول بیشتر گیرت بیاید. دیروز کلماتی را تکرار میکرد که معنایش را نمیدانست. ذهنش را پر کرده بودند از دایرهالمعارفی که باب میل خودشان بود. اعتقاد و باورش را هدف گرفته بودند. آنچه اجدادش برای حفظش با نثار خونشان بهایش را داده بودند و از آن با چنگ و دندان دفاع کرده بودند.
گفته بودند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی؛ اما امروز با یک آقای واقعی و حقیقی آشنا شدهاست. آقایی که وقتی سلامش میدهد از شدت شوق دلش میلرزد و اشکش میریزد؛ آن هم بیاختیار؛
اما هنوز میگویند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی. اشکت را بهانه میکنند و از حقوق کودکیات میگویند؛ چون هیچوقت معنای واقعی شادی، اشک شوق و ارادت را نفهمیدهاند. معرفت نمیدانند چیست. دیگر آقای جنتلمن خیالیشان کارایی ندارد. مفهوم عوض شده، هدف عوض شدهاست. همین کودکان قطره قطره جمع شدند و حالا شدهاند یک موج، موجی از ارادت و عشق که هیچ چیز جلودارش نیست.
گفته بودند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی. میخواستند یادت برود صاحب زمان را ،ولی، زمان صاحبش را نشان داد. بهانه گرفتند که کار تکراری خسته کنندهاست. تکرار زیاد یک کار، کار را بیارزش و لوث میکند. آن را با سریالهای چند قسمتی و دنبالهدار مقایسه کردند که هر چه بیشتر پخش شد محبوبیتش از بین رفت. میخواستند با این بهانه جلوی این موج را سد کنند؛ ولی تنها گرداب نصیبشان شد. راستی چرا آنها هر سال با ادعای زنده نگه داشتن رسمهای ملی و آیینی، پر شورتر از قبل، ولنتاین و خیلی از مراسم غربی را جشن میگیرند؟ نکند تکرار فقط بعضی چیزها را لوث و بیارزش میکند!!
گفتند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی؛ ولی امروز آمدند. از همه جای کشور، همانها که کودکشان میخواندند و هیچ کجا به حسابشان نمیآوردند. همانها که فکر کردند مثل طوطی هر چه میگویند تقلید و تکرار میکنند؛ ولی حالا که مخالف جریانشان شدند و آنها را در گرداب خروشانشان اسیر کردند برایشان دایه مهربانتر از مادر شدند.هرچند از آنجا که دروغگو کم حافظه است و اهل مغلطه و سفسطه کاری یک روز اشکشان را بهانه کردند که کار غمگین است و کودک نیاز به شادی دارد؛ یک روز گفتند این شعر شاد است. چرا جشن گرفته اید در عزای دیگران؟
گفتند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی؛ ولی امروز هر چه رشته بودند پنبه شد. بهانه کردند کودکان عربی نمیفهمند. یادشان رفته بود کودکان این سرزمین در دامن مادرانی بزرگ شدهاند و قد کشیدهاند که ذکر لبشان دعا و قرآن بوده است. کودکان این سرزمین با نماز و قرآن بیگانه نیستند. میخوانند و هر کجا نفهمیدند میروند دنبال فهمیدنش. اصلا لذتش به همین است که برایشان انگیزه شود که بپرسند و بفهمند. مگر معنی تمام کلمات اشعار هجو و مستهجنی که به آنها دیکته کرده بودند میدانستند؛ که اگر می دانستند ومیفهمیدند واویلا بود.حالا این شعر که در راستای فرمان «آتش به اختیار» رهبری سروده شد. استخوانی در گلو و خاری در چشمشان شد. شعری راحت و قابل تکرار و جایگزینی مناسب برای شعرهای هجوی که همین بهانه جویان برای فرزندان این سرزمین میخواندند.
گفتند ؛باید شاد باشی به هر قیمتی.اما امروز آمدند و عهد بستند. عهدی فراموش نشدنی، عهد با آقایی که صاحب زمانشان بود. آقایی که دیگر هیچ جنتلمنی جایش را در ذهنشان نمیگیرد. کودکانمان یادشان آمد کسی هست که میتواند پشت وپناهشان باشد. فهمیدند می شود خواست و شد؛ مثل علیبنمهزیار، مثل آیت الله بهجت. فهمیدند میشود کار را تمام کرد؛ مثل میرزای جنگلی و فهمیدند اگر رسیدند به چشمش میآیند؛ مثل سردار سلیمانی.
گفتند؛ باید شاد باشی به هر قیمتی.کودکانمان آمدند، ایستادند، خواندند و باز و باز می خوانند. روح و جانشان با ذکر مولایشان مهدی(عج) جانی تازه گرفت. مولا مدد کرد و مثل همیشه هر چه آمدند با آب دهان نور ولایت را خاموش کنند نتوانستند. راستی این سربازان کوچک این درس بزرگ را آموختند که؛ باید شاد باشی نه به هر قیمتی.