به گزارش مفتاح، سیستان و بلوچستان سالهاست محل طراحیهای ضدامنیتی بوده و در چند ماه گذشته نیز تعداد آمارهای عملیاتهای کور تروریستی چه در داخل و چه درکنار مرزهای خاکی این استان بسیار قابل توجه است. آمارهای که نشان میدهد که فقط تعداد آن به لحاظ کمی زیادتر از همیشه نیست بلکه به لحاظ پشتیبانی و تجهیزات نیز قابل توجه است. تا اینجای کار مشخص است که در ماههای گذشته یک عامل قدرتمند خارجی پشتوانه پولی و تسلیحاتی خود در جنوب شرق ایران را افزایش قابل توجهی داده است. پشتیبانی که بیشک از زمان قعالیتهای تروریست خبیثی همچون عبدالمالک ریگی نیز بسیار بیشتر نشان میدهد. دلایل اینکار نیز مشخص است. فقط کافیست میزان افزایش دشمنی مقامات بلندپایه سیاسی و امنیتی کشورهای همچون آمریکا، اسرائیل، عربستان و صدالبته امارات! را مقداری در لابه لای اخبار رسمی و آشکار رسانهها با چند دقیقه جستجو دریابید. در همین ساعات نیز کنفرانس ورشو در حالی در حال برگزاری است که گرچه به لحاظ سیاسی شکست آن قطعی است ولی در کمیسیون های امنیتی آن نمایندگان گروههای تروریستی فعال در ایران، حضور رسمی و فعال دارند. حادثه اتوبوس سپاه نیز فقط انتقال این پیام بود که شاخه نظامی کنفرانس ورشو همزمان با برگزاری آن در لهستان فعالیت خود را آغاز کرده است. همچنین امسال همراه با دیگر نقاط کشور، شهرهای سنینشین سیستان و بلوچستان نیز با افزایش قابل توجه حضور اقشار مختلف مردم اهل سنت در راهپیمایی 22 بهمن روبه رو بود. طبیعی است که انتقام و عصبانیت جنونآمیز گروههای وهابی را در فاصله کوتاهی از مردم شیعه و سنی جنوب شرق در پی داشتهباشد.
اما با همه این وجود، حادثه دیشب درباره اتوبوس سپاه با خود شواهد و کدهای دیگری دارد که در ادامه میخوانید:
الف: در چند ماه گذشته عملیاتهای نظامی قابل توجهی با تجهیزات نظامی و پشتوانه اطلاعاتی خاص که از عهده گروههای چریک تروریستی برنمیآید و باید توسط افسران آموزش دیده نظامی بدستآمده باشد، در مرزهای جنوب شرق و با هدف تسخیر پاسگاههای نظامی ایران، انجام گرفتهاست. نکته قابلتوجه این است که همه این عملیاتها با هوشیاری امنیتی و نظامی سپاه در نطفه خفه شدهاست. بنابراین در بعد نظامی شکست تروریستها در چندماه گذشته کاملا قطعی بودهاست. اما آن چیزی که در چند ماه گذشته شاهد آن بودیم، عملیاتهای در درون خاک سیستان و بلوچستان بوده که بدون حضور و دخالت عوامل داخلی و عناصر نفوذی غیرممکن بوده است. نمونه بارز آن عملیات گروگانگیری در یکی از پاسگاههای مرزی در میرجاوه بود که توسط عوامل نفوذی بسترش فرآهم شده بود. حال این سوال مطرح است که با توجه غیرمحسوس بودن تردد اتوبوس حامل پاسداران آنهم در نقطه نزدیک به شهر زاهدان – به عنوان مرکز این استان- چه کسی اطلاعات ساعت ورود و خروج و حضور این اتوبوس در جاده خاش به زاهدان را در اختیار ماشین قبلا مجهز شده به سنگینترین تجهیزات انفجاری را در اختیار تروریستها قرار داده است؟!
ب: اینک مشخص است که ایران در جنوب شرق تنها در مواجهه نظامی و سخت با عوامل نیابتی دشمن خارجی روبهرو نیست. بلکه همزمان با یک شبکه جاسوسی و نفوذی نیز در سیستان و بلوچستان باید مبارزه کند. اما این شبکه نفوذی چیست و توسط چه کسانی ساخته و پشتیبانی میشود؟ این شبکه از چه بستر فراهمشدهای در سیستان و بلوچستان در حال یارگیری است؟ چه عواملی به صورت مستقیم و چه عناصری به صورت غیر مستقیم انگیزههای اعتقادی و مذهبی را تحریک و متمایل به پیوستن به این شبکهها میکنند؟ پاسخ به این سوالات در نزد جامعه تحلیلی امنیتی کشور مشخص است. اما چرا ریشههای مشخص این جریان خشکانده نمیشود؟ اول اینکه عربستان و امارات سالهاست سرمایهگذاری کلانی بر روی این شبکه نفوذی کردهاند و دارای ارتباطات پیچیده فرهنگی و اطلاعاتی با آن هستند که به صورت طبیعی انهدام کامل آن عزم و زمان بیشتر و صدالبته صبر و ظرافت پیچیدهای را میطلبد. زیرا این لایه نفوذ تنها به صورت اطلاعاتی کلاسیک عمل نمیکند بلکه عناصر مدنظر خود را گاه به صورت غیر مستقیم و از طریق جاذبههای مذهبی و فرهنگ به استخدام درمیآورد. بدین معنا که گاه عنصر نفوذی در ظاهر عضویت حتی تشکیلاتی رسمی و مستقیم در یک سرویس منطقهای را ندارد ولی بستر اقدام او به گونهای طراحی شده که همانند یک عنصر تشکیلاتی، اهداف دشمن را محقق میکند. به همین دلیل دستگاه امنیتی برای متلاشی کردن لایه نفوذ باید بیشتر از دستگیری سرشاخه تشکیلاتی به دنبال عنصر بسترساز که آگاهانه پازل سرویس اطلاعاتی دشمن را تکمیل میکند، باشد. دوما پای منافع سیاسی و محاسبات غلط امنیتی یک جریان غربگرا در کشور نیز بوضوح در استتار این لایه نفوذی دیده میشود. (در اینباره باید در فرصتی دیگر نوشت)
ج: ایران در بعد نظامی سالهاست بر ترویستها چیره شدهاست. شکست لایه نفوذی تروریستها به نظر میرسد که مهمترین کارویژه ماههای آینده دستگاههای امنیتی کشور در جنوب شرق است. این شبکه چرا باید حتما از بین برود؟ اول به این دلیل که بخش اعظمی از عملیاتهای تروریستی در جنوب شرق با بازیگری مستقیم همین لایه نفوذی با دادن اطلاعات و جذب نیرو صورت میپذیرد. دلیل دوم نیز که کشورهای همچون عربستان و امارات تاکنون در بعد سخت- جنگ های نیابتی همچون سوریه و ...- ضربات عمیقی از ایران دریافت کرده اند، و در حال حاضر تنها دستاویزشان برای اقدام نیمه سخت در محیط داخلی جمهوری اسلامی همین لایه نفوذی است. اما دلیل سوم عمیقتر و مهمتر است. اساسا خود سرویسهای امنیتی منطقهای و فرامنطقهای نیز معترف هستند که گروهکهای موجود در جنوب شرق عملا توان پیادهکردن همه اهداف آنها را ندارند و به همین دلیل شاهد سرمایهگذاری کلانی بر گروههای همچون داعش در افغانستان و حتی در پاکستان هستیم. این شبکه نفوذی اگر در سیستان و بلوچستان منهدم نشود، به صورت طبیعی بعد از اتمام ماموریت با گروهکهای کوچک تروریستی با گروه داعش -با هدایت و نظارت مستقیم سرویسهای منطقهای و فرامنطقهای پیوند جدیتری برقرار خواهد کرد. در آن صورت یکبار دیگر طمع سوریهسازی بخشهای از ایران، بیش از پیش افزایش خواهد یافت. و چه اولویتی بیشتری از این برای امنیت ملی کشور اینک وجود دارد؟
د: اما آیا وقت انتقام بزرگ از تروریستهای فعال در جنوب شرق نرسیده است؟ این انتقام بزرگ باید اتفاق بیافتد زیرا پاسخی به مطالبه و بغض فروخفته هزاران مردم مظلوم و زخم خورده از تروریسم در سیستان و بلوچستان است. به نظر میرسد که فرماندهان بزرگ سپاه نیز مانند گذشته این مطالبه را به بهترین وجه پاسخ بدهند. همچنانکه سردار علی فدوی، معاون هماهنگکننده سپاه درباره حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان گفته است: جواب ما در صحنه پاسداری از انقلاب اسلامی به جغرافیایی که مربوط به خود ما هست محدود نیست و مربوط به جغرافیای انقلاب اسلامی است، پاسخ به تروریستها به محکمترین وجه ممکن است.
بیشتر بخوانید:
انتهای پیام/