به گزارش پایگاه خبری مفتاح_ محمد حسن صادق زاده پوده/

یکی از موضوعات پر بحث و گسترده علوم قرآنی، موضوع آیات شریفه محکم و متشابه میباشدکه بعدازرحلت پیامبرگرامی اسلام؛ همیشه باعث اختلاف آراء مفسرین و دانشمندان مسلمان بوده است و در همین راستا فرقه‌های مختلفی هم ایجادشده است.اما آنچه مورداتفاق همه آنهامی باشداین است که: آیات شریفه قران کریم به دو دسته آیات محکم وآیات متشابه تقسیم می شوند، لیکن در این خصوصیت تعیین کننده تکلیف متشابهات هم،آیات محکم است.شق دوم این مبحث آزمونی استکه خداوندمتعال ازبندگان خود می نمایدتامعلوم شود،چه اشخاصی دلشان زیغ داردکه باتمسک به تشابهات راه فتنه جویی ونیرنگ را می پیمایند. وچه اشخاصی با اقراربه عجزشان نزدخدای متعال به درجۀ راسخون فی العلم نائل می گردندومدال پرافتخار اولولالباب را برسینه خود می آویزند. از دیگر مسائل مطرح علم به تاویل می باشد که مورد اختلاف دانشمندان بوده؛ بطوری که عده‌ای "واو" بین "الله" و "الرسخوان" را عاطفه و بعضی متسانفه می‌گیرند.اما آنچه که بطور مسلم می توان گفت،این است که اگر راسخین درعلم، به تاویل آیات متشابه آگاهی دارندکه؛علمش دراین الفاظ مصطلح نمی گنجد.این مقاله می خواهدباروش، کتابخانهای- توصیفی تحقیقی، با استفاده ازتفسیرالمیزان مربوط به آیه شریفه7سوره ال عمران ودنبال کردن نظرات پیرامون متسانفه یا عاطفه بودن "واو" عاطفه نبودن آن رابه اثبات برساند.

مقدمه: از قرون اولیه اسلام،موضوع تقسیم آیات قرآن به محکم و متشابه مورد توجه مفسران قرآن بوده است.درباره موضوعات: محکم، متشابه، تاویل ، راسخون فی العلم و تفسیربه رای؛بحث های گسترده ای مطرح بوده است.

 بیشترین بحث ها به تعیین تاویل آیات متشابه مربوط می شودکه در بین نظریه های گوناگون دو نظر طرفدار بیشتری دارد. یکی آنکه(و)والراسخون فی العلم،راعطف می داندودیگری استئناف؛ به عبارت دیگریک نظرخداوراسخون رادانای تاویل متشابهات می داند ونظردیگردانستن تاویل متشابه رافقط به خداوند نسبت می دهد. این مقاله باروش کتابخانه ای-توصیفی-تحقیقی واستفاده ازتفسیر المیزان همچنین مستندبه آیات محکم قران کریم ضمن تعریف واژه های محکم،متشابه، تاویل، راسخون وتفسیر به رای توضیح میدهدوثابت می کند؛که تاویل آیات متشابه را فقط خدا می داند.

متن: درسوره مبارکه بقره ایه شریفه 255 می فرماید«و لا يحيطون بشى ء من علمه الا بما شاء»:ترجمه انصاریان: (آنان به چیزی از دانش او احاطه ندارند مگر به آن چه او بخواهد.) موضوع انحصاری بودن علم توسط خدای متعال:منافاتی بادانستن راسخون فی العلم ندارد. این مقاله اشعار می داردواصرار می نمایدکه راسخون شراکتی باخدای حکیم قادرعلیم دردانستن تاویل متشابهات ندارند.اماخداوند متعال به هرکه بخواهد علم می دهد.

بررسی حالات محکم ومتشابه ازتفسیرالمیزان

سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه7

«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَیْک الْکِتَب مِنْهُ ءَایَتٌ محْکَمَتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَبِ وَ أُخَرُ مُتَشبِهَتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشبَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَۀِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَ الرَّسِخُونَ فی الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلُّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلا أُولُوا الَالْبَبِ»

ترجمه المیزان:(او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد، بعضی از آیات آن ، آیات محکم است که اصل کتابند، و بعضی دیگر آیات متشابهند، اما آن کسانی که در دلهایشان انحراف است تنها آیات متشابه را پیروي می کنند تا به این وسیله فتنه به پا کنند و به همین منظور آن آیات را به دلخواه خود تاءویل می کنند، در حالی که تاءویل آن را نمی دانند مگر خدا و راسخین در علم ، می گویند به همه قرآن ایمان داریم که همه اش از ناحیه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آیات پند نمی گیرند.)

درتفسیرالمیزان ذیل آیه شریفه 7سسوره آل عمران

معنای محکم:

محکم اسم مفعول از باب افعال است ؛به معنای سخت،استوار،پابرجا،قانع کننده،متقن،شدیدو.......

 به چیزغیرقابل نفوذ هم محکم گفته می شود. برای اینکه؛ که هیچ فسادی درآن رسوخ نمی کند. وام الکتاب به محکمات گفته می شود،بخاطر اینکه متشابهات به آنها رجوع می کنند.مانند بچه ای که به مادرش رجوع می نماید.چنانکه درآیه شریفه درسوره مبارکهطه  آيه شریفه 5 ؛«الرحمن علی العرش استوي» ترجمه انصاریان :( خدای رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلّط است.) که از آیات متشابه است ،ومعنای ظاهری اش قرارداشتن می باشد.لاکن معلوم است که این معنی دراینجا جایگاهی ندارد.

بنابراین درمعنای آن تردید وجود دارد.اما همین آیه متشابه وقتی رجوع داده می شود به سوره مبارکه شوری آیه شریفه11 ؛ فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ َمِثْلِهِ شَيْءٌوَهُوَالسَّمِيعُ الْبَصِيرُ ؛ ترجمه انصاریان: (آفریننده آسمان ها و زمین است. از خودتان برایتان جفت هایی قرار داد، و از چهارپایان هم جفت هایی آفرید. شما را با این [تدبیر حکیمانه] زیادمی کند. هیچ چیزی مانند اونیست و او شنوا و بیناست).تردید از معنایش برداشته می شود و ازآیات محکم می گردد.

معنای متشابه:

متشابه به آیه ای می گویندکه اولادلالت برمعنا داشته باشد و ثانیاً درمعنای آن تردید شود. مانند در  آيه شریفه 5 سوره طه ؛ الرحمن علی العرش استوي که از آیات متشابه است،چراکه؛ معنا داردامادر معنایش تردیدمی شود  و معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست ؟

همین که آیه شریفه که متشابه است عرضه می شود برآیه شریفه: (كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ)محکم، معنای واقعیش ظاهرمی گردد و چنین می شود که تسلط بر ملک و احاطه برخلق است، نه نشستن برتخت!

معنای تأویل:

«تأویل» در اصل لغت، به معنای بازگشت دادن چیزی است، بنابراین هر کار یا سخنی به هدف نهایی برسد، می گوئیم تأویل آن آمده است،

بعضی ازمفسرین تأویل را همان تفسیر معنا کرده اند، لاکن درتفسیر المیزان آمده است که: ((حق مطلب در تفسیر تاءویل این است که بگوئیم : تاءویل حقیقتی است واقعی که بیانات قرآنی چه احکامش ، و چه مواعظش ، و چه حکمتهایش مستند به آن است ، چنین حقیقتی در باطن تمامی آیات قرآنی هست ، چه محکمش و چه متشابه .و نیز بگوئیم که این حقیقت ازقبیل مفاهیمی که از الفاظ به ذهن می رسد نیست ، بلکه امورعینی است که از بلندي مقام ممکن نیست در چار دیواري شبکه الفاظ قرار گیرد، و اگر خداي تعالی آنها را در قالب الفاظ و آیات کلامش درآورده در حقیقت ازباب چونکه باکودك  سر و کارت فتاد است ، خواسته است ذهن بشر را بگوشه اي و روزنه اي از آن حقایق نزدیک سازد.پس تااینجا روشن شد که تاءویل قرآن عبارتست از: حقایقی خارجی ، که آیات قرآن در معارفش و شرایعش و سایر بیاناتش مستند به آن حقایق است ، بطوري که اگر آن حقایق دگرگون شود، آن معارف هم که درمضامین آیات است دگرگون می شود. بیان آنکه در ماوراي قرآنی که در دست ما است امري هست که به منزله روح از جسدوممثل از مثل است و خواننده گرامی اگر دقت کافی به عمل آورد خواهد دید که آیه شریفه مورد بحث کمال انطباق را با آیه شریفه2درسوره یوسف (و الکتاب المبین ، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون،) و سوره ق ایه شریفه35(انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم )دارد، براي اینکه این آیه نیز می فهماند که قرآن نازل شده بر ما،پیش از نزول و انسان فهم شدنش نزد خدا، امري اعلی و بلند مرتبه تر از آن بوده که عقول بشر قدرت فهم آنرا داشته ب اشد، و یا دچار تجزيه و جزء جزء شدن باشد، لیکن خداي تعالی به خاطر عنایتی که به بندگانش داشته آنرا کتاب خواندنی کرده ، و به لباس عربیتش در آورده تا بشر آنچه را که تاکنون در ام الکتاب بود و بدان دسترسی نداشت درك کند.))

درتفسیرالمیزان ذیل آیه هفتم تا نهم سوره آل عمران، ابتدا آیات قران کریم ترجمه شده است وبعد ازآن با صحبت پیرامون 3کلمه (محکم،متشابه وتأویل) به ذکر دیدگاه های مفسران مشهور درباره همین3 کلمه پرداخته است.

سپس نظرات15مفسر بطور خاص ، مبسوط مورد نقدو بررسی قرارداده شده است.وهمه آنها را با استدلال به آیات قرآن کریم، صحیح ندانسته و درجای خود به هرکدام پاسخ کامل ومستند داده شده است. نتیجه آن،بطور خلاصه عیناً بشرح زیرمی باشد.

((این بود اقوال مفسرین و نظریه هایی که از ایشان در معناي محکم و متشابه و تشخیص موارد آن دو؛ آنچه از آیه شریفه به روشنی ظاهر می شود. خلاف همه این اقوال است ، چون آیه در معناي متشابه این ظهور را دارد که متشابه ، آن آیه اي است که اولا دلالت بر معنا داشته باشد، وثانیا معنایی را که می رساند محل شک و تردید باشد، نه لفظ آیه ، تا از راه قواعد و طرق معمول در نزد اهل زبان تردیدي که ازناحیه لفظ ایجاد شده برطرف شود، مثلا اگر لفظ عام است به مخصصش ارجاع دهد، یا اگر مطلق است به مقیدش برگرداند، و یا به نحوي دیگر لفظ را روشن و بدون تردید سازد بلکه همانطور که گفتیم آیه شریفه موردبحث آن را متشابه می داند که معنایش مردد و ناسازگار با آیات دیگر باشد. و آیاتی که محکم و بدون تردید است ، معناي آیات متشابه را بیان می کند.و معلوم است که هیچ آیه اي چنین وضعی ندارد، مگر وقتی که براي فهم مردم عامی و ساده معنایی مالوف و ماءنوس داشته باشد،معنایی که اینگونه ذهن هاي ساده فورا تصدیقش کند، و یا تاءویلی که برایش می کنند در نظر مردم کم اطلاع و ضعیف الادراك نزدیک تر به ذهن باشد. پیروي آیات متشابه منشاء بدعتها و انحراف هاي بعد ازرسول خدا(ص )و مبداء فتنه ها و محنت ها بوده است چه درباره معارف اصولی اسلام و چه درباره فروع احکام آن

- اکثر این انحرافها به خاطر پیروي آیات متشابه قرآن وتاءویلهایی بوده که از پیش خود و بدون مدرك براي اینگونه آیات کرده اند، تاءویلهایی که خدا از آن بیزاراست .

یک فرقه به خاطر تمسک به آیات متشابه قائل شدند که خداي تعالی جسم دارد، دسته دیگر قائل به جبر شدند، گروهی به تفویض گراییدند، جمعی قائل شدند که انبیا معصوم نیستند، و از آنان نیز گناه سر می زند، طایفه اي بمنظور منزه داشتن خدا گفتند او اصلاصفت ندارد، و دسته ششمی معتقد شدند صفاتی که در قرآن براي خدا آمده عین صفاتی است که در انسان است ، حتی در زاید برذات بودن ، و گروههایی دیگر به انحرافهایی دیگر مبتلا گشتند، که همه اینها بخاطر آن بود که آیات متشابه را به آیات محکم برنگرداندند، تا این محکمات بر آیات متشابه حاکم باشد.

و همچنین درباره احکام دین طایفه اي گفتند: این احکام تشریع شده تا طریقه اي باشد براي اینکه بندگان به خدا واصل شوند پس اگر براي وصول به خدا راهی نزدیک تر پیدا شد باید آن راه را پیمود، براي اینکه مقصود تنها و تنها وصول به حق است ، حال ازهر راهی که باشد، دسته اي دیگر گفتند: اصلا تکلیف به واجبات و ترك محرمات ، براي رسیدن به کمال است ، و معنا ندارد بارسیدن انسان به حق و کمال باز هم تکلیف باقی بماند.

با اینکه ما می دانیم در عهد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله  احکام و فرائض و حدود و سایر سیاستهاي اسلامی به اعتبار خود باقی بود، و کسی از مسلمانان به این بهانه که به حق واصل شده و یا به کمال رسیده از آن مستثنا نبوده است ، و این شانه خالی کردنها که بعد از رحلت آن حضرت آغاز شده ، دوره به دوره احکام اسلام را از درجه اعتبار ساقط و روز بروز به دست حکومتهاي باصطلاح اسلامی ناقص گردانیده ، و هیچ حکمی باطل و هیچ حدي ساقط نشد مگر آنکه باطل کنندگان و ساقط کنندگان آن ، همین را بهانه کردند که : دین تشریع نشده مگر براي صلاح دنیا و اصلاح حال بشر، و این حکمی که ما درمقابل حکم شرع ، تشریع کرده ایم براي اصلاح بشر امروز بیشتر مؤ ثر است . در آخر، کار این دست اندازي ها به جایی رسید که بعضی گفتند: تنها غرض از شرایع دین ، اصلاح دنیا به وسیله اجراي آن است ،

و چون دنیاي امروز سیاست دینی را نمی پذیرد و نمی تواند هضم کند، نیازمند وضع قوانین دیگري است ، که تمدن امروز آنرابپسندد، و اجرایش کند.

از این بالاتر کار به جایی رسید که بگویند اصولا منظور از برنامه هاي دینی و عمل به آن ، این است که دلها پاك شود، و بسوي فکر و اراده صالح هدایت گردد، و امروز که دلها به وسیله تربیت اجتماعی بسوي خدمت به خلق هدایت شده دیگر احتیاجی به پاك شدن بوسیله امثال وضو و غسل و نماز و روزه ندارد این سخنان و امثال آن - که از حد شمارش بیرون است وبطور قطع حکم می کند به اینکه تمامی فتنه ها و محنت ها که گریبان اسلام و مسلمین را گرفته ، منشأي بجز پیروي متشابه وتاءویل کردن قرآن ندارد.حال باید دید علاج دلهائی که منحرف هستندوهمواره دوست می دارند فتنه جویی کنند چیست؟

باید دانست منشا این بیماري میل به دنیا و اعتماد کردن به آن و دلدادگی به زندگی آن است و این آلودگی را از دلها نمی شوید مگر یاد روز حساب))

راسخون فی العلم:

امیرالمومنین علیه السلام درخطبه 91نهج البلاعه می فرماید:راسخان درعلم هم ازفهم کُنه صفات خدا عاجزند وبه عجز خود اعتراف دارند و این اعتراف نشانه رسوخ و استواری آنها درعلم است.

درتفسیرالمیزان؛راسخان درعلم این گونه معنا می شود:

(( {واو} والراسخون فی العلم  (درآیه 7سوره ال عمران)عطف به آن (جمله قبل)نیست ، تا معنا چنین شود: تأویلش را نمی داند مگر خدا و راسخون در علم، بلکه جمله اي از نو  {است}و در حقیقت فراز دوم جمله : فاما الذین فی قلوبهم زیغ  است ، و معناي دو جمله این است که مردم نسبت به کتاب خدا دو گروه هستند، گروهی از آنها که بیمار دلند آیات متشابه آن را دنبال می کنند، و بعضی دیگر وقتی به آیات متشابه برمی خورند می گویند: ما به همه قرآن ایمان داریم ، چون همه اش از ناحیه پروردگار ما آمده ، و اینگونه اختلاف کردن مردم به خاطر اختلاف دلهاي ایشان است.

دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است ، و دسته دوم ، علم در دلهاشان رسوخ کرده .علاوه بر اینکه اگر واو مذکور عاطفه باشد، و مراد این باشد که تنها خدا و راسخین در علم تاءویل کتاب را می دانند در این صورت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله   از راسخان محسوب می شود چون آن حضرت افضل همه این طایفه است ،و چگونه ممکن است قرآن کریم بر قلب مبارکش نازل بشود، و او آیات متشابهش را نفهمد، و بگوید چه بفهمم و چه نفهمم به همه ایمان دارم ، چون همه اش از ناحیه خدا است.))

یعنی از نظر تفسیر المیزان، فقط خداست که تأویل آیات متشابه را می داند چرا که می گوید: ((انحصار علم به تاءویل در خداي سبحان ، منافاتی با اعطاء آن علم به بعضی افرادندارد پس باقی می ماند انحصاري که ازجمله  : و ما یعلم  استفاده می شود، که هیچ چیزي نمی تواند ناقض آن شود، نه این که و اورا عاطفه بگیریم ، و نه کلمه الا و نه هیچ چیز دیگر، پس آنچه این آیه بر آن دلالت دارد این است که علم به تاءویل منحصر درخدا و مختص به او است .لیکن این انحصار منافات ندارد با این که دلیل دیگري جداي از آیه مورد بحث ، دلالت کند بر اینکه خداي تعالی این علم را که مختص به خودش است به بعضی از افراد داده  ، همچنان که در نظایر این علم هم آیاتی داریم که دلالت دارد بر اینکه مختص به خداست و در عین حال آیاتی داریم که می گوید خدا این علم را به غیر خودش نیز داده ، مانند علم به غیب که از یکسو می فرماید:درسوره النمل آیه شریفه65:  قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا اللّه.و نیز می فرماید:درسوره یونس آیه شریفه20: انما الغیب للّه  و می فرماید: درسوره انعام آیه شریفه59و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هوکه همه اینها دلالت دارند بر اینکه تنهاخداي تعالی علم غیب می داند، و از سوي دیگر میفرماید: درسوره الجن آیه شریف26عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ،و در این کلام خود، علم غیب را براي غیر خود نیز اثبات کرده ، و آن غیر، عبارت است از رسولی که صلاحیت علم غیب را داشته باشد.))

تفسیر به رای:

حرف زدن بدون علم درباره قران  راتفسیر به رای گویند. روایتی در تفسیر صافی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله هست فرمود:  هرکس قرآن را به راءي خودش تفسیر کند (درباره قرآن بدون علم چیزي بگوید) خدا مجلسی از آتش برایش فراهم می کند و در کافی از امام صادق از پدرش و از اجداد گرامیش علیهم السلام  از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله  روایت شده که فرمود:

((ایها الناس شما در خانه اي هُدنه قرار دارید و در مسیر مسافرتی هستید، مسافرتی بس سریع ، و چگونه چنین نباشد، با اینکه شب وروز و خورشید و ماه را می بینید که هر تازه اي را کهنه می کنند، و هر دوري را نزدیک می سازند، و هر آنچه را قبلا وعده اش داده شده محقق می سازند. پس براي این سفر دور توشه فراهم کنید راوي می گوید: در این هنگام مقداد بن اسود برخاست وعرضه داشت : یا رسول اللّه خانه هدنه چه معنا دارد؟ فرمود: خانه اي که بمحض رسیدن به آن باید از آن کوچ کرد.پس هر گاه در زندگی دچار فتنه هایی شدید، که چون شب تاریک پیش پاي زندگیتان را ظلمانی کرد، بر شما باد تمسک به قرآن، که بدرگاه خدا شفیعی است که شفاعتش پذیرفته می شود،گفتار بهت آوري است منطقی، کتابی است که هرکس آنرا پیش روقرار دهد، و بر طبق راهنمائی هاي او قدم بردارد، این قرآن وي را بسوي بهشت راه می نماید، و کسی که آنرا پشت سر بیندازد، باز همین قرآن از پشت سر او را بطرف دوزخ  می راند، و قرآن دلیلی است که به بهترین راه دلالت می کند، کتابی است که در آن حق از باطل جدا شده ، و از معارف حقه آنچه قبلا در عقل با نقل بدون بیان بوده بیان گشته ، و آنچه نبوده آورده شده ، قرآن فاصل و جدا ساز حق از باطل است ، نه شوخی ، کتابی است داراي ظاهري و باطنی ، ظاهرش حکم ، و باطنش علم است ، ظاهرش بسیار زیبا و باطنش عمیق است،حدودي دارد،وحدودش نیز داراي حدودي است ، عجایب آن شمردنی و غرائبش کهنه شدنی نیست .در قرآن چراغهائی از هدایت ، و مناري از حکمت است ، براي هر نکته سنج عارف ، راهنماي معرفت است ، پس هر صاحب بصیرت را سزد که براي درك معارف آن چشم بصیرت خود باز کندو نکته سنجی را به نهایت رساند نجات دهنده هرکسی است که عملی نکوهیده داشته باشد و رهائی بخش هرکسی است که هیچ راه نجاتی ندارد آري تفکر، حیات قلب هر شخص آگاه و اندیشمندي است مانند نوري که در تاریکی راه گشاي انسان است پس بر شما باد به اخلاص داشتن و کم کردن توقع و انتظار.))

نتیجه: آن چه ازمجموع این نوشتارحاصل می شود این است که افرادی حق تفسیرقرآن کریم رادارند که فهم قرآن کریم را داشته باشند وکسانی فهم قران کریم رادارند که علوم مربوط به تفسیر قرآن کریم را بدانند و درباره آیات متشابه هم بتوانند ازآیات محکم وروایات حضرات معصومین (علیهم السلام) استفاده نمایند.تامعنای احتمالی آیه متشابه را بدست آورند.هیچ مفسری نمیتواند ادعا کندکه منظورخدای متعال قطعاًهمین بوده که وی تفسیرکرده است.ضمن اینکه اگر(واو)والراسخون فی العلم راعطف تصور نمائیم غیرازاشکالاتی که درمتن مقاله ازتفسیر المیزان آمده است؛هرکسی ممکن است خودرااز راسخون فی العلم معرفی نمایدوبا روش های تبلیغاتی پیچیده امروزوپیچیده تر آینده این عمل خلاف خودراجا بیاندازد. ازهمه این مطالب مهمتر نکته ای است که مرحوم علامه طباطبایی درتفسیر المیزان اشاره کرده است.( اگر واو مذکور عاطفه باشد،و مراد این باشد که تنها خدا و راسخین در علم تاءویل کتاب را می دانند در این صورت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله  از راسخان محسوب می شود چون آن حضرت افضل همه این طایفه است ،وچگونه ممکن است قرآن کریم بر قلب مبارکش نازل بشود، و او آیات متشابهش را نفهمد،و بگوید چه بفهمم و چه نفهمم به همه ایمان دارم ، چون همه اش از ناحیه خدا است.)

بنابراین علم تأویل واقعی همۀآیات شریفه قران کریم نزدخدای متعال است؛که درالفاظ متداول نمی گنجد.بندگان موظفند به آن مقدارفهمشان ازقران که توسط پیامبراکرم صلی الله علیه واله وبقیه معصومین علیهم السلام تبیین شده است عمل نمایند.

منابع:

قران کریم سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه7

قران کریم سوره مبارکه الجن آیه شریف26

قران کریم سوره مبارکه شوری آیه شریفه11

قران کریم درسوره مبارکهطه  آيه شریفه 5

نهج البلاغه خطبه91

طباطبایى،محمد حسین؛تفسیر المیزان، 6/ 396

فیض کاشانی محمدمحسن  ۱۰۰۷ق -۱۰۹۱ق(تفسیر صافی)

مطالب پیشنهادی