مفتاح/ مطابق تعریف ماده ۲ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال ۱۳۸۱، هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که منجر به صدمه جسمی و روحی و روانی گردد و سلامت جسم و روان را به مخاطره افکند، مصداق کودک آزاری است. در مواد ۳ و ۴ قانون مذکور، ضمانت اجرای کودک‌آزاری مورد پیش‌بینی قانونگذار قرار گرفته است و مرتکبان کودک‌آزاری به مجازات‌های موضوع این مواد محکوم می‌شوند.
همچنین به موجب ماده ۴ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال ۱۳۸۱، هرگونه صدمه، اذیت و آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان و نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصیل آنان ممنوع است و مرتکب به سه ماه و یک روز تا ۶ ماه حبس یا تا ۱۰ میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌شود. 
با گذر از ایستگاههای مترو تهران شاهد آنیم کودکان بسیاری به انحاء مختلف متکدی اند. برخی در حال نگاشتن ورقی از سواد، چند بسته دستمال کاغدی جیبی و چند برگه فال که هیچ  شعر درست و درمانی از حضرت حافظ داخل آن نیست، پیش روی آنها است و برخی دیگر با فروختن آدامس و کالاهای بی ارزش پرسه زنان لابه لای جمعیت می چرخند. کودکان متکدی که غالباً از اتباع غیرایرانی اند با سر و روی کثیف با لباس کم و نازک، در هوای سرد زمستان گویی آنچنان طراحی شده اند که قلب هر بیننده ای را به درد آورند.

آنها مقابل سوپرمارکت و رستوران ها و لباس فروشی ها می ایستند و تمنای خرید لباس و غذا می نمایند.  منش اغلب مردم غلبه احساس بر قلب است که دست یاری رساندن را بر صرف نظاره نمودن مرجح می دانند؛ هرچند می دانند تکدی گری در انظار عموم امری نکوهیده است. پلیس مترو اما برای خبرنگار مفتاح روایت دیگری بیان می نماید. او وقتی با دوربین خبرنگار مواجه می شود می گوید دلسوزی تان را به همه این کودکان تعمیم ندهید. پسر بچه ای را مثال می زند که هر روز در یکی از ایستگاههای مترو کلان شهر تهران می نشیند و زاری کنان ترازوی شکسته اش را مقابلش گذارده و خرده شیشه های آن نیز روی زمین پهن است. مسافران قطار که به او نزدیک می شوند گریه اش بیشتر می شود و می گوید: "ترازویم شکست و اگر با این وضع به خانه بروم حتما با کتک پدر و مادرم مواجه می شوم." برخی از مسافران  چک پولهای ۵۰ و ۱۰۰ هزار تومانی  به اندازه خرید ترازو  و میزان کاسبی آن روزش را به او می دهند و این سناریوی تکراری هر روز او است. وقتی قصه برای یکی از روزنامه نگاران مطرح تعریف می شود، می گوید: می شناسمش و از قضا روزی که او را دیدم با خود به مغازه تجهیزات پزشکی بردم و با آنکه ۴۰ هزار تومان بیشتر نداشتم اما با تمام پولم ترازویی برایش خریدم!

این حکایت کشورهای عقب مانده و جنگ زده همسایه نیست بلکه حکایت پایتخت ایران است که برخی از مردمانش برای به دست آوردن لقمه نان به لطایف الحیل متوسل می شوند. این نتیجه صرف نظاره مدیران در راس هرم قدرت اجرایی و عالمان بی عمل است که منجر به فقیر شدن سطوح مختلف جامعه و افزایش جرم و جنایات و تکدی گری و سوءاستفاده از کودکان موسوم به «کار» می شود.

جوانان تحصیل کرده، از غم بیکاری سر در گریبان فرو برده و بازنشستگان در سطوح قدرت، چسبیده به میز ریاست و وضع قانون منع به کارگیری بازنشستگان و اعلام استنکاف نمودن آنها از اجرای این قانون، در نشستن بر مسند و کناره گیری از قدرت نیز اثری در احوالشان  ندارد و کماکان سکاندار باقی مانده اند که با آن همه مشغولیات مراجع نظارتی، میخورند و میبلعند و هستند.

فکر و دانش عمیق و نیروی جوانی هرز می رود و پیران بر اریکه قدرت نشسته جدایی از این ناز و نعمت را گویی خیال خام عوام الناس می پندارند و هر روز،  سازی از نواختشان شنیده می شود مبنی بر اخلال در نظام اقتصادی کشور که نه تنها هیچ اثری بر انتشار و علنی ساختن دادگاه ها و محاکمه ایشان نیست؛ که اگر اثری بود جلو آن طمع هلوعشان گرفته می شد. اموال ملت را به تاراج می برند و فشار اقتصادی هر روز بر زنان و کودکان و مردان این سرزمین بیشتر می شود. واقعاً دولتمردانی كه نمی دانند روزگار بر مردمانشان چگونه می گذرد؛ چه توفیری دارد که به شراب نشسته باشند یا به نماز ایستاده باشند؟!

مبحث پنجم از فصل سوم قانون کار جمهوری اسلامی به کار کودک اختصاص داده شده است، در ماده ۷۹ این قانون آمده که به‌ کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام و به‌کارگیری نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال نیز در در شغل‌های سخت و زیان‌آور ممنوع است.
بر اساس این قانون، اگر کارفرما کودک زیر ۱۵ سال را به کار بگیرد، متخلف خواهد بود. از سوی دیگر، ماد‏ه‏ ۸۴ قانون کار، پیش‌بینی کرده است که در مشاغل و کار‌هایی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیان‏‌آور است، حداقل سن کار ۱۸ سال تمام خواهد بود که تشخیص این امر با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است.

حکومت اسلامی در برقراري قسط و عدالت اجتماعی به عنوان بستر تعالی افراد نقشی اساسی دارد. با توجه به این موضوع، می توان به ماهیت فساد مدیریتی که منجر به اخلال در عملکرد بایسته نظام اداري و مدیریت جامعه است به گونه اي که آن را از اهداف مورد نظر بازدارد؛ پی برد. با این همه اگر به فرض تمامی بدبینی های پلیس مترو درست بنظر آید و کودکان کار معتادگونه در چنگ طمع خانواده و یا سرپرستانشان محبور به تکدی  گری اند چرا این سفره ننگین بسته نمی شود و چهره شهر از این آلودگی پاک نمی گردد؟ گویی فرض را بر آن گذاریم که بنزین ۳ هزار تومانی آب را از آب تکان نداد و مردم در رفاه مطلق اند و هیچ کودک متکدی به دلیل فقر و رنج و درماندگی در شهر پرسه نمی زند اما چرا هنوز جامعه ایران به این بلوغ فکری نرسیده است که بستر افزایش تکدی گری را در شهرهای مختلف فراهم می نماید؟ در این میان چه بر سر آینده کودکان این شهر می آید؟ ورود کودکان کار به خیابان و دست بردن به هر فریب و ترفندی برای فروختن کالاهای بی ارزش و تربیت ناصحیح و برخورد با انسانهای سودجو راه به خطا رفتن در مسیر آموزش و آینده نگری است. این درد جامعه ایرانی است که سرانه تعیین شده برای امسال هر دانش آموز ۲ میلیون تومان باشد و هزینه سالانه یک زندانی ۱۲ میلیون تومان. این به معنای سرمایه گذاری نکردن در بستر آموزش و تربیت آیندگان جامعه ایران است. حال سهم کودکان کار و کم بهره در این میان چه میزان باشد «الله اعلم».


فاطمه مستغنی
حقوق دان- فعال رسانه

مطالب پیشنهادی