مفتاح/ روز بارانی راه رفتن در هوای بهاری اصفهان از لذت بخش ترین حال است که عمیقاً به عمق جان می چسبد . بوی عطر گلهای بهاری و جاری زاینده رود و نم نم باران که بر روی صورتت می نشیند و انگار تمام آرامش دنیا نصیب توست. در پیاده رو مجاور رودخانه به سمت خیابان میروی، ماشینها به سرعت از کنارت می گذرند و چه عجله ای برای رفتن دارند! انگار نه انگار که در این لحظات از هوای آلوده نصف جهان خبری نیست و حجم ترافیک نفس گیر،  به شدت کاسته شده است.

نرم نرمک باران شدیدتر میشود. لباسهایت نمناک از آب باران است . شیشه عینکت مملوء از قطرات باران میشود و تو فرصت نمیکنی تا آن را برای لحظاتی پاک کنی. خیابان ها خلوت می شود و تو غرق لذت و شادی و شعفی وصف ناپذیری و افسوس می خوری به حال آنانی که اکنون زیر باران نیستند و از این لذت محروم. از خیابان رد میشوی. دقت میکنی تا با سبز شدن چراغ عابر پیاده ، عبور کنی.

ماشینها آن طرف چهارراه ایستاده اند اما چراغ، برای تو قرمز است. باز می ایستی با آنکه ماشینی به سویت نمی آید ؛ اما قول داده ای در هر شرایطی تابع قانون باشی و معتقدی فرهنگ سازی را باید از خود شروع کنی. گیج میشوی، میخواهی حرکت کنی و به آن طرف خیابان بروی اما چراغ عابر پیاده قرمز است؛ درحالی که برای خودروهای مقابل نیز چراغ قرمز است و متوقفند!  چراغ برایت سبز میشود و لحظه ای بعد خودروهای ایستاده به حرکت در می آیند . نمیدانی ایراد از چراغ است یا طبق مقررات داخلی راهنمایی و رانندگی رنگ چراغها بدین گونه تغییر میکند ؟! یادت به برخی از چهار راههای شهر می افتد که در یک طرف حجم ترافیک انبوه است و هنوز چند ثانیه نگذشته و دو –سه ماشین عبور نکرده چراغ زرد و سپس به سرعت قرمز می شود. اما در لاین دیگر چهارراه، مدت زمان بسیار طولانی تری چراغ سبز است و ماشینها با خیال راحت عبور میکنند.

به نظرت می آید که تعادل در تغییر رنگ چراغها در برخی از چهارراهها وجود ندارد و اگر زمان تغییر رنگ چراغ تابع قانون واحدی است؛ مستلزم تغییر است تا حجم ترافیک همیشگی در یک سوی چهارراه کاسته شود . اما میخواهی با سرعت عرض خیابان را طی کنی . زمینها خیس اند و تو از خطوط عابر پیاده میگذری .

پایت روی خط می رود و ناگهان لیز میخوری ! خط های سفید عابر پیاده در زمان باران و خیس بودن زمین بشدت سُر میشود .یادت به خطوط عابر پیاده برخی از کشورهای توسعه یافته می افتد که به روش اپوکسی طراحی شده اند و هم در جهت رفاه حال نابینایان و توانخواهان است و هم زبری و یک دست نبودنش در زمان باران مساعد حال عابران پیاده است ؛ که البته در سال های اخیر در برخی از خیابان های یزد اجرا شد؛ اما هنوز در اصفهان خبری از آن نیست.

خبری هم از دوچرخه سواران نیست . البته نه همین حالا و در هوای بهاری. اما در شهر کمتر شهروندان را میبینی که با دوچرخه تردد کنند . به دنبال خطوط ویژه دوچرخه سواری می گردی. خوشبختانه پیدا میکنی. برای خودت هم عجیب است که در بسیاری از خیابان ها خبری از لاین ویژه نیست؛ اما اینجا میبینی.

نگاهت را دقیق تر میکنی و به دنبال تابلو و یا علایمی میگردی تا خبر از لاین ویژه دهد و اطلاع رسان مردم باشد . نمی بینی و قطع به یقین مردمی که از خیابان با خودروشان تردد میکنند؛ نیز نمیدانند در گوشه سمت چپ پیاده رو پشت شمشادها، لاین ویژه دوچرخه است. جلوتر که میروی آثار خطوط زرد پاک شده ای را میبینی که حکایت از خیلی وقت پیش دارد و علامت دوچرخه را کشیده بود.  اما باز مشهود نیست و البته تو خوشحال میشوی که در زمانهای دور ، مدیریت به فکر آگاه کردن مردم برای اطلاع از خط ویژه دوچرخه سواری بوده است ؛ اما مدتی است فراموشش شده که ممکن است بر اثر گذر زمان این علایم پاک شود.

و این می تواند یکی از دلایل عدم اعتماد مردم برای دوچرخه سواری و ترس از رانندگی های بی قانون افراد متخلفی باشد که عبور و مرور با دوچرخه در شهر را نا امن میکند. کم کم به مقصدت میرسی. دعای خیری به حال مدیران شهری میکنی و «اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً» ی  در هوا فوت میکنی؛ که عاقبت تو و هم شهری هایت ختم به خیر شود و آرزویی در دل میکنی تا بی توجهی های مسئولین به مسائل به ظاهر کوچک بیشتر شود. 

به امید شهری زیبا، آرام و امن.

 

گزارش از : دبیر گروه اجتماعی پایگاه خبری مفتاح

مطالب پیشنهادی