به گزارش مفتاح، باید توجه کنیم که مردم خود قربانیان اصلی ساختارهایی هستند که حادثه پلاسکو را نیز ایجاد کرده است. ما باید به جای نگاه از بالا به پایین و تحقیرآمیز با مردم به صورت همدلانه با فرهنگ عمومی برخورد کنیم.

این ژانری که اخیرا در شبکه های اجتماعی در رابطه با ازدحام مردم در مسیر سرویس های امدادی و یا سلفی گرفتن ها در صحنه فروریختن پلاسکو شکل گرفته و  با تمثیل کردن مردم به گله گوسفندان به تحقیر مردم و فرهنگ عمومی می پردازد بنظرم نه تنها کمکی به اصلاح فرهنگ و اخلاق عمومی نمی کند بلکه مسئله را حادتر هم خواهد کرد، ژانری که البته جدید هم نیست و در 200 سال گذشته توسط اغلب منورالفکران ما تولید و بازتولید شده است.

منورالفکرانی که در پارادایم شرق شناسانه و یا به عبارتی «پارادایم عقب ماندگی ایران» فکر و عمل می کنند اغلب به جای توجه به ساختارهایی که اخلاق و فرهنگ عامه و عمومی را رقم می زند تلاش می کنند فقط به سطوح ظاهری و رفتاری توجه کند و این ظاهر گرایی خود یک معضل فرهنگی است.

باید توجه داشته باشیم که مردم ما در فرآیند بسیار پرشتابی از توسعه نامتوازن که تحت الگوهای توسعه واراداتی و ترجمه ای قرار گرفته اند در واقع از زندگی و روابط اجتماعی سنتی و محلی خودشان جدا شده اند یا به عبارت بهتر از جا کنده شده اند و به یک شرایط جدید پرتاب شده اند. در حقیقت مردم ما به خاطر این شتاب و سرعت بالای تحولات نتوانسته اند فرهنگ و اخلاقیاتشان را با این تحولات هماهنگ کنند.

من می‌بینم که در شبکه های اجتماعی یا رسانه ها، رفتارهای اجتماعی مردم ما را با کشورهای غربی مقایسه می کنند ولی توجه ندارند که غرب یک شبه غرب نشده و 600 سال تجربه و سعی و خطا پشت فرهنگ و اجتماع غربی انباشت شده است.

حتی خیلی از این بی اخلاقی های اجتماعی که امروزه ما بواسطه آن مردم خودمان را تحقیر می کنیم به شکل حادتری در فرهنگ غربی جریان داشته ولی آنها در همان مسیری که عرض کردم توانستند تا حدودی اصلاح کنند و البته برخی اوقات این اصلاحات به دلایل نگاه انسان شناسانه خاصی که داشته اند خود تبعات اخلاقی و فرهنگی دیگری را رقم زده است.

ما باید توجه کنیم که غرب در اینجایی که ایستاده نزدیک به 600 سال سعی و خطا داشته است و در ثانی تحولاتی که در جامعه غربی شکل گرفته درون زا بوده است و بهتر می توانسته اند خودشان را با این تحولات هماهنگ کنند.

در حالیکه ما در این جا به صورت برونزا با توسعه و تحولات اجتماعی مواجه می شویم و شرایط خیلی سخت تری داریم اگرچه می توانیم و باید از تجربیات کشورهای غربی برای مواجهه با تبعات این تحولات نیز بهره بگیریم ولی این مقایسه های غیر تاریخی با از بین بردن اعتماد به نفس ملی زمینه های خطرناکی برای بسیاری از آسیب های دیگر می شود.

نکته اصلی این است که باید توجه داشته باشیم همان شرایطی که حادثه پلاسکو را رقم زد یعنی توسعه بی ضابطه تمرکز گرایانه  و سود محورانه ای که تحت الگوهای توسعه واراداتی از حدود 200 سال پیش شروع شد و در دهه های 30 و 40 شمسی با اجرای اصلاحات ارضی و اصل چهار ترومن به اوج خود رسیدند و بعد از آن با شدت پیگیری و دنبال شدند و باعث شدند تهران و دیگر کلانشهرها از هویت تاریخی و محلی خودشان تهی شوند و به یک مجمعی از بتون و آهن تبدیل شوند همان شرایطی هستند که اخلاق و فرهنگ عمومی ما را رقم می زند.

اگر این ملاحظات را در نظر بگیریم آنگاه اینقدر بی مهابا به فرهنگ عمومی و مردم توهین نمی کنیم. تا دهه 30 حدود 70 درصد جمعیت ما در روستاها بودند و 30 درصد در شهرها ولی به واسطه این برنامه های توسعه به سرعت این نسبت ها جابجا شد و در این 5 دهه بیش از 75 درصد از جمعیت ایران در شهرها زندگی می کنند. خود این جابجایی تبعات گسترده فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی داشته و دارد.

حالا تهران که خودش مرکز این مهاجرت ها و هجوم های سوداگرانه بوده است که جای خود دارد و آسیب پذیری آن دهها برابر بیشتر از دیگر کلانشهرهای ماست.

حتی ما تا همین 20 سال قبل در محلات شهری روابط اجتماعی گرمی داشتیم. روابط محلی و همسایگی معنی دار بود و هویت تاریخی و اجتماعی باعث تنظیم رفتار مردم می شد ولی این توسعه بی ضابطه و سرمایه سالارانه شهر باعث شد که محلات ما با عنوان بافت های فرسوده تبدیل به طعمه ای برای بساز و بفروش ها شود و با تخریب بافت سنتی محل و برآمدن آپارتمان ها و آسمان خراش ها و مراکز فروش بزرگ، بدون توجه به تبعات روانی و فرهنگی و اجتماعی و یا تامل و برنامه ریزی برای کاهش آسیب های آن، ما شاهد اضطراب، افسردگی و گسستگی روابط اجتماعی مان شدیم.

تا جایی که الان ممکن است همسایه ها یک یا دو ماه هم از یکدیگر هیچ اطلاعی نداشته باشند و یا حتی افراد در یک آپارتمان همدیگر را نشناسند.

این توسعه سودمحورانه و سرمایه سالارانه تنها به منفعت لحظه ای خودش فکر می کند و نه ایمنی پایدار سازه ها برایش اهمیت دارد و نه حفظ هویت و شبکه های اجتماعی محلی و نه گسست و شکاف اجتماعی ناشی از توسعه شهری. شکافی که باعث طرد شدن روز افزون طبقات فرودست و کسانی که نمی توانند خودشان را با این شرایط هماهنگ کنند به حاشیه های درون و برون شهری می شود.

به عبارت دیگر ناایمنی ناشی از گسترش و توسعه بی مبالات و منفعت طلبانه شهری نه تنها ساختمان هایی مانند پلاسکو را ایجاد کرده که قابلیت فروریختن و اشتعال دارند، بلکه بسیار شدیدتر از آن مردم ما را از شبکه های اجتماعی و هویت تاریخی و فرهنگی و محلی خودشان جدا کرده و در یک روابط ناپایدار و خودمحورانه و شکننده و هویت زدایی قرار داده که هر حادثه رسانه ای شده ای مثل پلاسکو می تواند زمینه ای برای تلاش آنها برای هویت یابی باشد.

در این میان شبکه های اجتماعی مجازی هم به واسطه ساختار و امکاناتی که دارند این تلاش برای هویت یابی را به سمت خاصی جهت می دهند که نمونه بارز آن را در حادثه پلاسکو و یا جمعیت های دیگر می توانیم مشاهده کنیم.

کسانی که این ژانر توهین و تحقیر مردم را دنبال می کنند باید توجه داشته باشند این مردم همان مردمی هستند که در تشییع جنازه شهدای غواص شرکت کردند، در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی و پاشایی و دیگر سلبریتی ها شرکت کردند، همان هایی هستند که در انتخابات ها و راهپیمایی ها حضور فعال دارند.

ما نباید در رفتارهای دوگانه برخی از این حضور ها را محکوم و تحقیر کنیم و برخی دیگر را تقدیس. ما باید توجه کنیم که مردم خود قربانیان اصلی ساختارهایی هستند که حادثه پلاسکو را نیز ایجاد کرده است. ما باید به جای نگاه از بالا به پایین و تحقیر آمیز با مردم به صورت همدلانه با فرهنگ عمومی برخورد کنیم.

باید توجه کنیم که وقتی مردم هویت محلی خودشان را از دست بدهند، همیشه به دنبال کانون های حسی هستند تا بتوانند احساسات خود را در آن کانون ها بروز دهند و در این میان ممکن است یکسری رفتارهای تعریف نشده هم از سوی مردم انجام شود.

منبع: فارس

مطالب پیشنهادی