بررسی و ارزیابی نظریه ها از جامعه صنعتی تا جامعه فرا صنعتی

به گزارش سرویس اجتماعی مفتاح نیوز‌؛ در حدود دو قرن پیش انقلاب صنعتی جوامع صنعتی را بوجود آورد که نظام تولید و اقتصاد آنها برپایه استفاده از ماشین و منابع جدید انرژی استوار است.
صنعتی شدن بدون تردید تاثیر عمده ای در توسعه اجتماعی در دو قرن گذشته داشته است.
اما از دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برخی تحلیلگران اجتماعی این نظریه را مطرح ساختند که علم و تکنولوژی به تنهایی نقش قاطعی در زندگی اجتماعی بازی می کند.
بعضی متفکران و جامعه شناسان نیز از آن پس نظریه هایی درباره دگرگونی در جوامع مدرن صنعتی مطرح نموده و کوشش کرده اند آینده این جوامع را پیش بینی کنند.
آنها معتقدند که جوامع صنعتی مدرن در آینده وارد مرحله نوینی از توسعه خواهند شد و به جامعه جدیدی؛ جامعه فراصنعتی، تبدیل خوهند گردید. انتقال به جامعه فراصنعتی دیگر اساسا مبتنی بر صنعت گرایی نیست و در واقع نمایانگر مرحله ای از توسعه است که به کلی فراتر از دوران صنعتی است.
چنین می نماید که گرچه دگرگونی در همه جوامع اجتناب ناپذیر است و جوامع صنعتی پیشرفته با شتاب بیشتری متحول می شوند اما بدون هیچ گونه تغییر بنیادی در ساختار اجتماعی این جوامع بعید به نظر می رسد که انتقال به نوعی جامعه جدید امکان پذیر باشد.
نظریه هایی که ظهور نوعی جامعه جدید را در کشورهای صنعتی غرب پیش بینی می کردند از دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ که دوران رشد جنبش های اجتماعی مهم در جوامع صنعتی غرب و هم در کشورهای جهان سوم است پدیدار می شوند.
ظهور جنبش های وسیعی که در دهه ۱۹۶۰ در کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکا پدیدار شدند و نا رضایتی عظیم و مخالفت با نظم اجتماعی و سیاسی موجود را بیان می کردند برای جامعه شناسان کاملا ناگهانی و غیرقابل پیش بینی بود.
این جنبش ها در شرایطی اوج می گرفتند که دوران رشد مداوم اقتصادی، اشتغال کامل و گسترش آموزش عالی بود و این تصور وجود داشت که جوامع صنعتی پیشرفته وارد آنچه که اغلب دوران " بعد کمیابی" نامیده شده است گردیده اند.
یعنی دورانی که مسایل بنیادی تولید حل شده و شرایط لازم برای ایجاد یک نظم نوین اجتماعی، یک جامعه رفاه و خوشبختی فراهم گردیده است.
نظریه های گوناگونی که ظهور چنین جامعه ای را پیش بینی می کنند اغلب تحت عناوین جامعه صنعتی، جامعه نوین صنعتی، جامعه توده ای، جامعه تکنوکراتیک، جامعه فراصنعتی و غیره مطرح گردیده اند.
جامعه توده ای را برخی نظریه پردازان به عنوان سطح عالیتر توسعه اجتماعی نسبت به جامعه صنعتی در نظر می گیرند.
به عقیده آنها جامعه توده ای جامعه ای است که در آن بیشتر یا اکثریت قاطع نهادهای اصلی به گونه ای سازمان یافته اند که با مردم به عنوان یک کل سروکار دارند و جنبه های مشترک نگرشها و رفتار آنها از تفاوتهای شان مهمتر تلقی می شود.
جوامعی که این گونه سازمان یافته اند خصلت توده ای دارند.
در حالی که زندگی افراد در چنین جامعه ای اساسا تحت حاکمیت روابط توده ای است.
مشخص ترین ویژگیهای جامعه توده ای به عقیده طرفداران آن عبارتست از گسترش فرهنگ استاندارد شده، اشتیاق و گرایش بی اندازه نسبت به مصرف، نفوذ بروکراسی در همه حوزه های زندگی، بیگانگی فرد، تعدیل تفاوت ها میان نخبگان و توده ها و غیره.
جامعه شناس آمریکایی ادوارد شیلز معتقد است به علت نفوذ سیاسی فزاینده توده ها، افزایش رفاه و شیوه تفکر استاندارد شده در جامعه توده ای، نخبگان به طور فزاینده در آرزوهای توده ها سهیم می شوند.
در حالی که توده ها نظم اخلاقی مسلط را می پذیرند و همه اینها ظاهرا به وحدت بیشتر جامعه می انجامد.
روشن ترین و جامع ترین تصویر جامعه فراصنعتی را جامعه شناس آمریکایی دانیل بل در کتابش تحت عنوان " فرارسیدن جامعه فراصنعتی" ارایه کرده است.
او تاریخ بشر را بر اساس سطح تولید و دانش به سه دوران تقسیم می کند:دوران طبیعی، تکنولوژیکی و اجتماعی که جوامع ماقبل صنعتی، صنعتی و فراصنعتی به ترتیب با آنها تطبیق می کند.
بر این اساس او پیش بینی می کند که ظرف ۳۰- ۵۰ سال آمریکا، ژاپن، شوروی(پیشین)و اروپای غربی وارد مرحله نوینی از توسعه یعنی جامعه فراصنعتی خواهند شد.
برطبق این نظریه نظم فراصنعتی با رشد مشاغل خدماتی و کاهش مشاغل تولید کننده کالاهای مادی متمایز می شود.
کارگر یقه آبی که در کارخانه یا کارگاه امروزی به کار اشتغال دارد دیگر ضروری ترین نوع کارگر نیست.
تعداد کارگران یقه سفید( دفتری و حرفه ای)از کارگرانی که در مشاغل یقه آبی هستند بیشتر می شود و مشاغل حرفه ای و فنی از همه مشاغل دیگر سریعتر رشد می کنند.
افرادی که در مشاغل یقه سفید سطح بالا کار می کنند در تولید اطلاعات و دانش تخصص دارند.
تولید و کنترل آنچه بل دانش کدگذاری شده، اطلاعات نظم یافته و هماهنگ شده می نامد منبع اصلی استراتژیکی است که جامعه به آن وابسته است.
کسانی که با تولید و توزیع آن سر وکار دارند، یعنی دانشمندان ، متخصصان کامپیوتر، اقتصاد دانان، مهندسان و انواع کارکنان حرفه ای، بیش از پیش به صورت گروه‌های اجتماعی برجسته ای در می آیند که جانشین صاحبان صنایع و کارفرمایان نظام قدیم می شوند.
در واقع بخشی از قدرت در این جامعه به این طبقه جدید یعنی دانشمندان، انتقال می یابد.
که مدیریت تولید را برعهده دارند اما کنترل زندگی عمومی را سیاستمدارانی که متکی برعلم هستند اعمال می کنند.
در این جامعه سازماندهی اقتصاد و جامعه بدین گونه امکان نوع جدیدی سیستم برنامه ریزی شده متمرکز و نا متمرکز بازار را فراهم می سازد.
منافع افراد و گروها آشتی داده خواهد شد و امکان متعادل کردن درامدها و ثروت و ایجاد همکاری و پیوندهای متقابل جهانی فراهم خواهد گردید.
در سطح فرهنگ چرخشی از اخلاق کار در جهت تاکید بر یک شیوه زندگی آزادتر و لذت جویانه تر وجود دارد.
واقعیتهای توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع صنعتی پیشرفته نظریه جامعه فراصنعتی را تایید نمی کنند.
برای مثال تولید خدمات به جای تولید صنعتی که ویژگی اصلی اقتصاد جامعه فراصنعتی است برپایه وقعیت های موجود تایید نمی شود.
سهم بخش خدمات در کشورهای اروپایی غربی مانند فرانسه، ایتالیا، انگلستان، آلمان و کشورهای دیگر به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
همچنین توسعه علمی و تکنولوژیکی در اقتصاد این کشورها فرصتهای تصمیم گیری را برای شهروندان این کشورها افزایش نداده است.

منبع:نشریه نامه علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران/به قلم منوچهر صبوری کاشانی

مطالب پیشنهادی